English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
English Persian
polygamous چند شوهر ه چندگان
Other Matches
polygamist چندگان
brother in low برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
uncle شوهر عمه شوهر خاله
uncles شوهر عمه شوهر خاله
brorher in law برادر شوهر شوهر خواهر
bachelor زن بی شوهر
trigamist زن سه شوهر
hubbies شوهر
hub or hub by شوهر
feme sole زن بی شوهر
discovert بی شوهر
couples زن و شوهر
coupled زن و شوهر
bachelors زن بی شوهر
couple زن و شوهر
hubby شوهر
wedded زن و شوهر
mans شوهر
man شوهر
husbands شوهر
spouse زن یا شوهر
husband شوهر
spouses زن یا شوهر
pair زن و شوهر
polygamist شوهر چند زن
matrons زن شوهر دار
father in law پدر شوهر
step son پسرزن یا شوهر
polyandrist زن چند شوهر
mother in low مادر شوهر
monandry اعتیاد به یک شوهر
monandry زندگی با یک شوهر
marriageable تنه شوهر
give in marriage شوهر دادن
monandrous دارای یک شوهر
matron زن شوهر دار
stepfathers شوهر مادر
cuckold شوهر زن زانیه
married شوهر دار
father-in-law پدر شوهر
wed زن یا شوهر دادن
brother in law شوهر خواهر
brother-in-law شوهر خواهر
brothers-in-law شوهر خواهر
bigamous دارای دو زن یا دو شوهر
mother-in-law مادر شوهر
mothers-in-law مادر شوهر
fathers-in-law پدر شوهر
cuckolded شوهر زن زانیه
cuckolding شوهر زن زانیه
stepfather شوهر مادر
espousing شوهر دادن
espouses شوهر دادن
espoused شوهر دادن
espouse شوهر دادن
marry شوهر دادن
monogamous دارای یک زن یا یک شوهر
marries شوهر دادن
cuckolds شوهر زن زانیه
sister in law خواهر شوهر زن برادر
privacy between husband and wife خلوت بین زن و شوهر
her much older husband شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
he got off his daughters دخترهایش را شوهر داد
judicial separaion جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
jointure دارایی مشترک زن و شوهر
mother in law مادر شوهر نامادری
nubility تنه شوهر بودن
admetus شوهر السس تیس
to wear breeches بر شوهر خود مسلط بودن
her next was a merchant شوهر بعدی وی بازرگان بود
step daughter دختر اندر دخترزن یا شوهر
nephews پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
pin money پول جیبی شوهر به همسرش
nephew پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
polyandric چند شوهره وابسته بچند شوهر
to live like cat and dog دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
polyandrous چند شوهره وابسته بچند شوهر
single a زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
telegony انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
paraphernalia دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
quarantined در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com