Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
English
Persian
rack
چهارنعل کوتاه
racked
چهارنعل کوتاه
racks
چهارنعل کوتاه
wracked
چهارنعل کوتاه
wracks
چهارنعل کوتاه
canter
چهارنعل کوتاه
cantered
چهارنعل کوتاه
cantering
چهارنعل کوتاه
canters
چهارنعل کوتاه
Search result with all words
change of leg
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
slow gait
چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
Other Matches
scampered
چهارنعل
cantered
چهارنعل
scampering
چهارنعل
scampers
چهارنعل
gallop
چهارنعل
cantering
چهارنعل
scamper
چهارنعل
galloped
چهارنعل
canter
چهارنعل
gallops
چهارنعل
canters
چهارنعل
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
scamper
چهارنعل دودیدن
brattle
تاخت چهارنعل
galloping inflation
تورم چهارنعل
galloping
چهارنعل رونده
galloped
چهارنعل رفتن
tantivy
برو چهارنعل
gallop
چهارنعل رفتن
gallops
چهارنعل رفتن
scampering
چهارنعل دودیدن
scampered
چهارنعل دودیدن
scampers
چهارنعل دودیدن
cantering
گامی شبیه چهارنعل
canters
گامی شبیه چهارنعل
canter
گامی شبیه چهارنعل
cantered
گامی شبیه چهارنعل
loping
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lopes
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loped
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lope
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
gallopade
چهارنعل روی چهار نعل
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
breaks
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stunt
کوتاه
miniatures
کوتاه
miniature
کوتاه
stunting
کوتاه
stunts
کوتاه
stockiest
کوتاه
low
کوتاه
liliputian
قد کوتاه
scut
دم کوتاه
concise
کوتاه
pigmies
کوتاه
pigmies
قد کوتاه
little
کوتاه
pygmies
کوتاه
pygmies
قد کوتاه
dwarfish
کوتاه
pygmy
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
short
کوتاه
stocky
کوتاه
puny
قد کوتاه
stockier
کوتاه
succinct
کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
curtal
کوتاه
pigmy
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
down
کوتاه
of short duration
کوتاه
bas relif
کوتاه
synoptic
کوتاه
dumpy
کوتاه
shortest
کوتاه
pigmy
قد کوتاه
shorter
کوتاه
truncated
کوتاه کردن
scurries
مسابقه کوتاه
scurry
مسابقه کوتاه
playlet
نمایش کوتاه
truncates
کوتاه کردن
scurried
مسابقه کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
clipping
کوتاه کردن
truncating
کوتاه کردن
short drop
دراپ کوتاه
short blast
سوت کوتاه
brief
کوتاه مختصر
short brittle
شکننده- کوتاه
short burst
رگبار کوتاه
shortens
کوتاه تر کردن
shortened
کوتاه تر کردن
shortened
کوتاه کردن
shorten
کوتاه تر کردن
shorten
کوتاه کردن
abbreviating
کوتاه کردن
abbreviates
کوتاه کردن
abbreviate
کوتاه کردن
short circuit
اتصال کوتاه
catnaps
چرت کوتاه
catnapping
چرت کوتاه
catnapped
چرت کوتاه
catnap
چرت کوتاه
draw in
کوتاه شدن
briefer
کوتاه مختصر
truncate
کوتاه کردن
razee
کوتاه کردن
curtails
کوتاه کردن
curtailing
کوتاه کردن
curtailed
کوتاه کردن
curtail
کوتاه کردن
formulating
کوتاه کردن
formulates
کوتاه کردن
formulated
کوتاه کردن
formulate
کوتاه کردن
briefest
کوتاه مختصر
shortens
کوتاه کردن
short blast
بوق کوتاه
briefed
کوتاه مختصر
piaffer
یورتمه کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
term paper
رساله کوتاه
hide bound
کوتاه فکر
unabridged
کوتاه نشده
hare sighted
کوتاه بین
half timber
الوار کوتاه
abridge
کوتاه کردن
half pint
کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical
کوتاه لب نویس
novelettes
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short-circuits
اتصال کوتاه
shuffle
گام کوتاه
shuffled
گام کوتاه
shuffles
گام کوتاه
shuffling
گام کوتاه
short stories
داستان کوتاه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
fubsy
کوتاه وکلفت
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
by pass
اتصال کوتاه
cut off
کوتاه کردن
cutty sark
دامن کوتاه
correption
کوتاه کردن
conte
داستان کوتاه
coatee
دامن کوتاه
chip shot
ضربه کوتاه
chiton
قبای کوتاه
detruncate
کوتاه کردن
bunny hop
پرش کوتاه
britches
شلوار کوتاه
escopette
قرابینه کوتاه
escopet
قرابینه کوتاه
basso relief
برجسته کوتاه
epigrammatical
کوتاه ونیشدار
easy term
کوتاه مدت
brachydactyly
کوتاه انگشتی
breeks
شلوار کوتاه
detruncation
کوتاه شدگی
chitchat
صحبت کوتاه
short-haul
خط سیر کوتاه
lie down
استراحت کوتاه
bas-reliefs
برجسته کوتاه
manikin
ادم کوتاه قد
manakin
ادم کوتاه قد
mackinaw
کت کوتاه و سنگین
low frequency wave
موج کوتاه
aphorism
سخن کوتاه
aphorisms
سخن کوتاه
lop sided
کوتاه و بلند
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
برجسته کوتاه
morello
گیلاس دم کوتاه
lie-down
استراحت کوتاه
stag
کوتاه کردن
stags
کوتاه کردن
idylls
قصیده کوتاه
one track
کوتاه فکر
novella
رمان کوتاه
novelet
داستان کوتاه
narrow minded
کوتاه نظر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
low
کوتاه دون
abbreviated
کوتاه شده
intrim
کوتاه مدت
idyll
چکامه کوتاه
idyll
قصیده کوتاه
idylls
چکامه کوتاه
idyl
قصیده کوتاه
idyl
چکامه کوتاه
short wave
موج کوتاه
short-wave
موج کوتاه
jog trot
یورتمه کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com