Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
Other Matches
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
market trends
روندهای بازار
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
tabouret
چهارپایه
corner stool
چهارپایه
four-ply
چهارپایه
stapling
عمود چهارپایه تخت
staple
عمود چهارپایه تخت
stapled
عمود چهارپایه تخت
cutty stool
چهارپایه کوتاه وکوچک
lowboy
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
box
بوکس
pugilism
بوکس
boxing
بوکس
boxes
بوکس
stablemate
هم تیمی بوکس
knuckle-dusters
پنجه بوکس
boxing gloves
دستکش بوکس
boxing ring
رینگ بوکس
straight left
چپ مستقیم در بوکس
box wrench
اچار بوکس
knuckle-duster
بوکس باز
knuckle-duster
پنجه بوکس
knuckle duster
بوکس باز
knuckle duster
پنجه بوکس
pugilism
بوکس بازی
box spanner
اچار بوکس
boxing glove
دستکش بوکس
knuckle-dusters
بوکس باز
bouts
مسابقه بوکس
bout
مسابقه بوکس
brass knuckles
پنجه بوکس
boxer
بوکس باز
ring
رینگ بوکس
heavy bag
کیسه شن تمرین بوکس
big bag
کیسه شن تمرین بوکس
sunday punch
کاراترین ضربه در بوکس
straight right
راست مستقیم در بوکس
ropes
طناب رینگ بوکس
gyms
محل تمرین بوکس
gym
محل تمرین بوکس
roped
طناب رینگ بوکس
headguard
کلاه تمرین بوکس
straight blow
ضربه مستقیم در بوکس
rope
طناب رینگ بوکس
head gear
کلاه تمرین بوکس
punching bags
کیسه شن تمرین بوکس
punching bag
کیسه شن تمرین بوکس
knock out
با مشت یا بوکس ازپادراوردن
stopped
استوپ داور بوکس
speedbag
گلابی تمرین بوکس
stops
استوپ داور بوکس
sparring match
مبارزه تمرینی بوکس
stopping
استوپ داور بوکس
kick boxing
بوکس همراه با لگد
stop
استوپ داور بوکس
sparring partner
یار تمرینی بوکس
managers
مدیر مسابقه بوکس
manager
مدیر مسابقه بوکس
savate
بوکس همراه با لگد
headharness
کلاه تمرین بوکس
punch ball
گلابی تمرین بوکس
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
road work
دویدن جادهای در تمرین بوکس
bells
زنگ در پایان هر روند بوکس
make-weights
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
blow with the open glove
ضربه با دستکش باز بوکس
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
to burn rubber
بوکس و باد کردن چرخ
slugfest
بوکس بدون تاکتیک صحیح
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
to peel off
[tires]
بوکس و باد کردن چرخ
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
canvases
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
peizefight
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
box
بوکس بازی کردن سیلی زدن
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
boxes
بوکس بازی کردن سیلی زدن
canvas
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
put away
ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
low blow
ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
marquis queensberry rules
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
roundest
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
idlest
استراحت
yasme
استراحت
vacations
استراحت
vacation
استراحت
relaxation
استراحت
recumbency
استراحت
byes
استراحت
rest
استراحت
bye
استراحت
idled
استراحت
rests
استراحت
breather
استراحت
breathers
استراحت
idle
استراحت
idles
استراحت
rehabilitation
استراحت
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
to rest on one's oars
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
sick leave
استراحت بیماری
respite _
فاصله استراحت
to retire to bed
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
meal break
استراحت ناهار
electrode bias
ولتاژ استراحت
lie off
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
rests
محل استراحت
rests
استراحت کردن
rest
استراحت کردن
rest
محل استراحت
relief interval
استراحت متناوب
nooning
استراحت نیمروز
to take one's rest
استراحت کردن
quiescent current
جریان استراحت
relief time
زمان استراحت
to go to roost
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
rest period
دوره استراحت
idle period
دوره استراحت
go to rest
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
lie-down
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کردن
resting potential
پتانسیل استراحت
lie-down
استراحت کوتاه
rest cure
معالجه با استراحت
binnacle
استراحت پزشکی
calm down
<idiom>
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
unbuckling
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
rest up
استراحت کامل کردن
parlor car
سالن استراحت قطار
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
rest
استراحت کردن بالشتک
rest
تکیه گاه استراحت
jump suit
لباس خانه و استراحت
eased
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
mass practice
تمرین بدون استراحت
respite
استراحت تمدید مدت
work relief
استراحت توام با کار
jump suits
لباس خانه و استراحت
eases
سهولت استراحت رسایی
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
rests
استراحت کردن بالشتک
work ratio
نسبت کار به استراحت
lairs
محل استراحت جانور
lair
محل استراحت جانور
zazen
پایان استراحت نشسته
retire
استراحتگاه استراحت کردن
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
Zen
استراحت بحالت نشسته
retires
استراحتگاه استراحت کردن
rests
تکیه گاه استراحت
easing
سهولت استراحت رسایی
to rest up
استراحت کامل کردن
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
lounges
محل استراحت ولم دادن
lounging
محل استراحت ولم دادن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lounged
محل استراحت ولم دادن
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com