Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
Other Matches
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
four wheel
چهارچرخه
four wheeled
چهارچرخه
wheeled
چهارچرخه
drayman
گاری بر چهارچرخه کش
sidecar
درشکه چهارچرخه
sidecars
درشکه چهارچرخه
quadricycle
چهارچرخه یابی
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
barouche
نوعی درشکه چهارچرخه
fiacre
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
dray
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
stanhope
درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
zamboni
دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
landdau
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
handcar
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
hackney coach
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
burdening
بارگیری
loading
بارگیری
stowage
بارگیری
well deck
پل بارگیری
shipping
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
charging
بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
loading facilities
وسایل بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading site
محل بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
apron
محوطه بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading time
زمان بارگیری
loading table
جدول بارگیری
pallet
کفه بارگیری
stow
بارگیری کردن
stowed
بارگیری کردن
stowing
بارگیری کردن
pallets
کفه بارگیری
quay
سکوی بارگیری
quays
سکوی بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
stows
بارگیری کردن
load lines
علایم بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
charging car
واگن بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
loads
بارگیری کردن
loads
بارگیری مهمات
download
بارگیری پایین
deadweight
تناژ بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
load
فرفیت بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
cargo net
تور بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
load
بارگیری کردن
loading station
ایستگاه بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
loading
فرفیت بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
bulk loading
بارگیری در مخازن
embarkation table
جدول بارگیری
load
بارگیری مهمات
pallete
کفه بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
well deck
عرشه بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
stowage
بارگیری و باراندازی
plimsol mark
مارک بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
laden
بارگیری شده
charging side
محل بارگیری کوره
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
loading plan
طرح بارگیری خودرو
cargo port
دریچه بارگیری ناو
loading space
فضای قابل بارگیری
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
cargo plan
طرح بارگیری ناو
loading list
لیست بارگیری خودرو
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
staging unit
یکان بارگیری کننده
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
port
شراب شیرین بارگیری کردن
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
lading
بارگیری عمل بار کردن
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com