Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
quadrivalent	چهار ارزشی
Other Matches
cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
worth a cent <idiom>	با هر ارزشی
univalent	یک ارزشی
single valued	تک ارزشی
two valued	دو ارزشی
trivalent	سه ارزشی
ad velorem	ارزشی
value trace	اثر ارزشی
value judgement	قضاوت ارزشی
monobasic acid	اسید یک ارزشی
value judgements	قضاوت ارزشی
value judgment	داوری ارزشی
multivalued	چند ارزشی
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
it is of little worth	چندان ارزشی ندارد
foreign value system	نظام ارزشی بیگانه
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
assessed value	ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
average	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
normative economics	اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
goldbrick	جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
quadruple	چهار لا
quadrupling	چهار لا
quadruples	چهار لا
quadrupeds	چهار پا
quarter	چهار یک
quartile	چهار یک
quadruped	چهار پا
quadrate	چهار یک
quadrilateral	چهار بر
four	چهار
tetrad	چهار
quatre	چهار
quadrupled	چهار لا
tetragon	چهار بر
quadrilaterals	چهار بر
quads	چهار قلو
cross legged	چهار زانو
tetravalent	چهار بنیانی
backfour	چهار مدافع
double breasted	کت چهار دکمه
tetravalent	چهار فرفیتی
quadrilaterals	چهار جانبه
tetratomic	چهار اتمی
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
the cardinal humours	چهار ابگونه
the four seasons	چهار فصل
footstool	چهار پایه
footstools	چهار پایه
quadrilaterals	چهار ضلعی
quadrilateral	چهار ضلعی
quadrilateral	چهار جانبه
four	عدد چهار
all fours	چهار دست و پا
tetrastichous	چهار جزیی
tetrastich	چهار بیتی
tetragon	چهار گوشه
tetragon	چهار ضلعی
tetradactylous	چهار پنجهای
tetrad	چهار عنصری
point four	اصل چهار
tertramerous	چهار جزئی
square dome	چهار طاقی
quadrangular	چهار گوشه
quadrant	چهار گوش
quadrant	چهار یک دایره
quadraple	چهار برابر
quadrate	چهار گوش
quadric	چهار تایی
quadrifid	چهار شکافی
qyaternary	چهار تایی
quadrisyllabic	چهار هجائی
quadrivalent	چهار بنیانی
long legged	چهار پایه
tetrahedral	چهار ضلعی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
four cycle	چهار چرخه
four dimensional	چهار بعدی
tetrapod	پروانه چهار پا
tetraphyllous	چهار برگه
four o'clock	ساعت چهار
four pole	چهار قطبی
four way	چهار لولهای
tetrasyllabic	چهار هجائی
four way	چهار راه
foursquare	چهار ضلعی
tetrameter	چهار وزنی
tetramerous	چهار جزیی
tetrahedron	چهار وجهی
tetrahedral	چهار وجهی
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
quadruple	چهار تایی
quadruplet	چهار گانه
galloped	چهار نعل
gallop	چهار نعل
quadruplets	چهار گانه
quadripartite	چهار جزئی
Wednesday	چهار شنبه
quadrupling	چهار تایی
gallops	چهار نعل
quadrupling	چهار گانه
quadruple	چهار گانه
close	چهار گوشه
quads	چهار گوش
quadrupled	چهار تایی
quad	چهار قلو
quadrupled	چهار گانه
quadruples	چهار گانه
quadruples	چهار تایی
Wednesdays	چهار شنبه
creep	چهار دست و پا
quad	چهار گوش
squared	چهار گوش
all eyes	چهار چشمی
squares	چهار گوش
square	چهار گوش
intersection	چهار راه
squaring	چهار گوش
intersections	چهار راه
coursed	چهار نعل رفتن
fourfold	چهار برابر چهارگانه
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
mansard	شیروانی چهار ترک
course	چهار نعل رفتن
four wire circuit	مدار چهار سیمه
courses	چهار نعل رفتن
diagonal	قطر چهار ضلعی
Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
tetrameter	شعر چهار وتدی
graticule	چهار خانه کردن
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old	چهار ماهه است
tetrandrous	دارای چهار کاسبرگ
tetrapetalous	دارای چهار گلبرگ
full edged	چهار تراش کامل
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
quads	در معنای چهار بار
mooring swivel	مدور چهار راه
four wheel drive	محرک چهار چرخ
gridiron	شبکه چهار خانه
Italian roof	بام چهار طرفه
scow	قایق چهار گوش
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
quadrennial	چهار سال یکبار
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
quadruple address	با نشانی چهار کانه
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
quartan	چهار روز یکبار
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
space time	دستگاه چهار بعدی
cloister-vault	طاق چهار ترک
quad	در معنای چهار بار
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
cross-vault	طاق چهار بخش
quaternion	بخش چهارگانه چهار
phantom circuit	مدار چهار سیمی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
quadded cable	کابل چهار سیمی
curb-roof	شیروانی چهار تکه
tetrachromatism	دید چهار رنگی
terrachord	یک رشته چهار پردهای
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
estipite	ستون چهار گوش
teragram	واژه چهار حرفی
square wave	موج چهار گوش
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
creeps	چهار دست و پا رفتن
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
impaling	چهار میل کردن
aft spring	طناب شماره چهار
impales	چهار میل کردن
impaled	چهار میل کردن
impale	چهار میل کردن
cardinal points	چهار جهت اصلی
cloverleaf	چهار راه اتوبان
cloverleaf	چهار راه شبدری
coffin corner	چهار گوشه زمین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com