Dictiornary-Farsi | چهار طاقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
square dome	چهار طاقی


Other Matches

anticlinal	طاقی
oddness	طاقی
arch dam	سد طاقی
cupola block	اجر طاقی
fornicating	طاقی شکل
fornicates	طاقی شکل
fornicated	طاقی شکل
anticlinr	چین طاقی
fornicate	طاقی شکل
anticline	چین طاقی
imparity	طاقی عدم سنخیت
cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
Zeigler carpet	فرش زیگلر [فرش طاقی]
tetrad	چهار
tetragon	چهار بر
quatre	چهار
quadruped	چهار پا
quadrupling	چهار لا
quadrate	چهار یک
quadruple	چهار لا
four	چهار
quadrupeds	چهار پا
quartile	چهار یک
quadrupled	چهار لا
quadrilateral	چهار بر
quadruples	چهار لا
quarter	چهار یک
quadrilaterals	چهار بر
tetrahedron	چهار وجهی
tetrahedral	چهار ضلعی
tetrad	چهار عنصری
footstools	چهار پایه
long legged	چهار پایه
tetragon	چهار گوشه
tetragon	چهار ضلعی
tetradactylous	چهار پنجهای
tetrahedral	چهار وجهی
footstool	چهار پایه
tetramerous	چهار جزیی
quadrilateral	چهار ضلعی
four pole	چهار قطبی
four cycle	چهار چرخه
cross legged	چهار زانو
four o'clock	ساعت چهار
tetratomic	چهار اتمی
tetrameter	چهار وزنی
double breasted	کت چهار دکمه
tetrastichous	چهار جزیی
tetrastich	چهار بیتی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
tetrapod	پروانه چهار پا
tetravalent	چهار فرفیتی
four dimensional	چهار بعدی
tetravalent	چهار بنیانی
quadrilateral	چهار جانبه
quadrilaterals	چهار ضلعی
quadrilaterals	چهار جانبه
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
foursquare	چهار ضلعی
all fours	چهار دست و پا
four	عدد چهار
backfour	چهار مدافع
the four seasons	چهار فصل
the cardinal humours	چهار ابگونه
four way	چهار راه
four way	چهار لولهای
tetraphyllous	چهار برگه
quadruple	چهار تایی
quads	چهار گوش
close	چهار گوشه
point four	اصل چهار
quadraple	چهار برابر
quad	چهار گوش
quadrant	چهار یک دایره
quadrant	چهار گوش
quadruplet	چهار گانه
quadruplets	چهار گانه
Wednesday	چهار شنبه
quadrangular	چهار گوشه
Wednesdays	چهار شنبه
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
square	چهار گوش
quads	چهار قلو
quadrate	چهار گوش
quadric	چهار تایی
intersection	چهار راه
intersections	چهار راه
all eyes	چهار چشمی
creep	چهار دست و پا
quadrivalent	چهار ارزشی
quadrivalent	چهار بنیانی
tetrasyllabic	چهار هجائی
quadrisyllabic	چهار هجائی
quadrifid	چهار شکافی
quad	چهار قلو
squared	چهار گوش
squares	چهار گوش
gallops	چهار نعل
tertramerous	چهار جزئی
quadruples	چهار گانه
quadrupling	چهار تایی
quadrupling	چهار گانه
quadruple	چهار گانه
quadrupled	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
quadruples	چهار تایی
galloped	چهار نعل
quadripartite	چهار جزئی
qyaternary	چهار تایی
squaring	چهار گوش
gallop	چهار نعل
four man team	تیم چهار نفره
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quartan	چهار روز یکبار
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quadruple address	با نشانی چهار کانه
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
four pictures test	ازمون چهار تصویر
tetrandrous	دارای چهار کاسبرگ
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
mooring swivel	مدور چهار راه
four gear drive	گیربکس چهار دنده
terrachord	یک رشته چهار پردهای
tetrachromatism	دید چهار رنگی
phantom circuit	مدار چهار سیمی
four high rolling stand	مقام چهار غلطکی
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
four high rolling stand	خان چهار غلطکی
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
four knight's game	بازی چهار اسب
quaternion	بخش چهارگانه چهار
four powns attack	حمله چهار پیاده
quadded cable	کابل چهار سیمی
teragram	واژه چهار حرفی
square wave	موج چهار گوش
cloister-vault	طاق چهار ترک
space time	دستگاه چهار بعدی
fourfold	چهار برابر چهارگانه
graticule	چهار خانه کردن
phantomed cable	کابل چهار سیمی
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
scow	قایق چهار گوش
full edged	چهار تراش کامل
four wire circuit	مدار چهار سیمه
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
four stroke cycle	دوره چهار زمانه
four stroke cycle	سیکل چهار زمانه
four stroke engine	موتور چهار زمانه
four terminal network	شبکه چهار قطبی
it is four months old	چهار ماهه است
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
quadrennial	چهار سال یکبار
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
inclosure	چهار دیواری حصار
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
tetrameter	شعر چهار وتدی
mansard	شیروانی چهار ترک
eyes in the back of one's head <idiom>	چهار چشمی پاییدن
quadrille	شطرنجی چهار گوش
quadrilles	شطرنجی چهار گوش
skates	ماهی چهار گوش
impale	چهار میل کردن
impaled	چهار میل کردن
impales	چهار میل کردن
impaling	چهار میل کردن
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
quadrangle	چهار ضلعی چهارگوشه
four blade beater	همزن چهار تیغه
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
quadrangles	چهار ضلعی چهارگوشه
creep	چهار دست و پا رفتن
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
Italian roof	بام چهار طرفه
gridiron	شبکه چهار خانه
four wheel drive	محرک چهار چرخ
estipite	ستون چهار گوش
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
curb-roof	شیروانی چهار تکه
cross-vault	طاق چهار بخش
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
quad	در معنای چهار بار
quads	در معنای چهار بار