Total search result: 301 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
the four seasons |
چهار فصل |
|
|
Search result with all words |
|
lobe |
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده |
lobes |
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده |
intersection |
چهار راه |
intersections |
چهار راه |
colour |
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست |
colours |
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست |
scramble |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scrambled |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scrambles |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
scrambling |
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا |
concurrently |
مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD , |
mitten |
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست |
mittens |
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست |
divide |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
divides |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
grand slam |
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال |
grand slams |
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال |
jamb |
چهار چوپ درب و هر چیزدیگری |
jambs |
چهار چوپ درب و هر چیزدیگری |
four wheel drive |
محرک چهار چرخ |
four-wheel drive |
محرک چهار چرخ |
nibble |
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود |
nibbled |
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود |
nibbles |
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود |
nibbling |
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود |
quad |
چهار قلو |
quad |
چهار گوش |
quad |
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود |
quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
quad |
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی |
quad |
در معنای چهار بار |
quads |
چهار قلو |
quads |
چهار گوش |
quads |
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود |
quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
quads |
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی |
quads |
در معنای چهار بار |
course |
چهار نعل رفتن |
coursed |
چهار نعل رفتن |
courses |
چهار نعل رفتن |
framework |
استخوان بندی قالب چهار دیواری |
frameworks |
استخوان بندی قالب چهار دیواری |
quadruplet |
چهار گانه |
quadruplets |
چهار گانه |
Wednesday |
چهار شنبه |
Wednesday |
هر چهار شنبه یکبار |
Wednesdays |
چهار شنبه |
Wednesdays |
هر چهار شنبه یکبار |
turnstile |
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود |
turnstiles |
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود |
quadruped |
چهار پا |
quadrupeds |
چهار پا |
square |
چهار گوش |
squared |
چهار گوش |
squares |
چهار گوش |
squaring |
چهار گوش |
knuckle |
قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان |
knuckles |
قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان |
gallop |
چهار نعل |
galloped |
چهار نعل |
gallops |
چهار نعل |
rectangle |
چهار گوش دراز مستطیل |
rectangles |
چهار گوش دراز مستطیل |
quadrille |
نوعی بازی ورق چهار نفری |
quadrille |
شطرنجی چهار گوش |
quadrilles |
نوعی بازی ورق چهار نفری |
quadrilles |
شطرنجی چهار گوش |
quadruple |
چهار گانه |
quadruple |
چهار تایی |
quadruple |
چهار لا |
quadrupled |
چهار گانه |
quadrupled |
چهار تایی |
quadrupled |
چهار لا |
quadruples |
چهار گانه |
quadruples |
چهار تایی |
quadruples |
چهار لا |
quadrupling |
چهار گانه |
quadrupling |
چهار تایی |
quadrupling |
چهار لا |
impale |
چهار میل کردن |
impaled |
چهار میل کردن |
impales |
چهار میل کردن |
impaling |
چهار میل کردن |
quadripartite |
چهار جزئی |
quadripartite |
چهار تایی چهارسویی |
level |
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال |
leveled |
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال |
levelled |
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال |
levels |
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال |
scaffold |
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن |
scaffolds |
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن |
quadrangle |
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق |
quadrangle |
قطعه سربی چهار گوشه |
quadrangle |
چهار گوش چهار دیواری |
quadrangle |
چهار ضلعی چهارگوشه |
quadrangles |
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق |
quadrangles |
قطعه سربی چهار گوشه |
quadrangles |
چهار گوش چهار دیواری |
quadrangles |
چهار ضلعی چهارگوشه |
creep |
چهار دست و پا رفتن |
Other Matches |
|
cross-in-square |
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای] |
four poster |
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد |
trapezium |
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم |
quatrefoil |
چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.] |
tetrapterous |
دارای چهار بال چهار جناحی |
tetrahedron |
جسم چهار سطحی چهار ضلعی |
tetragonal |
دارای چهار زاویه چهار کنجی |
quadrumana |
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا |
quadrumvir |
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری |
qyaternary |
چهار واحدی چهار عضوی |
quatrefoil |
چهار ترک چهار گوشه |
four |
چهار |
quadrilaterals |
چهار بر |
quarter |
چهار یک |
quadrilateral |
چهار بر |
tetragon |
چهار بر |
quartile |
چهار یک |
tetrad |
چهار |
quatre |
چهار |
quadrate |
چهار یک |
quadrate |
چهار گوش |
the cardinal humours |
چهار ابگونه |
quadraple |
چهار برابر |
four |
عدد چهار |
all fours |
چهار دست و پا |
backfour |
چهار مدافع |
tetravalent |
چهار بنیانی |
tetravalent |
چهار فرفیتی |
tetratomic |
چهار اتمی |
tetrastichous |
چهار جزیی |
quadric |
چهار تایی |
quadrifid |
چهار شکافی |
quadrivalent |
چهار ارزشی |
tetrameter |
چهار وزنی |
twice is |
دو دو تا چهار تا میشود |
footstool |
چهار پایه |
footstools |
چهار پایه |
quadrilateral |
چهار ضلعی |
quadrivalent |
چهار بنیانی |
quadrilateral |
چهار جانبه |
four o'clock |
ساعت چهار |
tetrasyllabic |
چهار هجائی |
quadrilaterals |
چهار ضلعی |
quadrilaterals |
چهار جانبه |
quadrisyllabic |
چهار هجائی |
cross legged |
چهار زانو |
tetrastich |
چهار بیتی |
tetrasporous |
چهار هاگی |
foursquare |
چهار ضلعی |
qyaternary |
چهار تایی |
point four |
اصل چهار |
tetrahedral |
چهار وجهی |
tetrahedral |
چهار ضلعی |
square dome |
چهار طاقی |
tetragon |
چهار گوشه |
tertramerous |
چهار جزئی |
tetragon |
چهار ضلعی |
tetradactylous |
چهار پنجهای |
long legged |
چهار پایه |
four way |
چهار راه |
four way |
چهار لولهای |
double breasted |
کت چهار دکمه |
tetrasporic |
چهار هاگی |
quadrant |
چهار یک دایره |
quadrant |
چهار گوش |
quadrangular |
چهار گوشه |
tetrapod |
پروانه چهار پا |
tetraphyllous |
چهار برگه |
tetramerous |
چهار جزیی |
four cycle |
چهار چرخه |
four dimensional |
چهار بعدی |
tetrahedron |
چهار وجهی |
four pole |
چهار قطبی |
quatrefoil |
گل چهار گلبرگی |
tetrad |
چهار عنصری |
close |
چهار گوشه |
creep |
چهار دست و پا |
all eyes |
چهار چشمی |
four wire circuit |
مدار چهار سیمه |
quadruple pact |
میثاق چهار جانبه |
quadruple pact |
پیمان چهار جانبه |
quadruple fission |
انشقاق چهار برابر |
tetragonal system |
دستگاه چهار گوشهای |
graticule |
چهار خانه کردن |
quadruple address |
با نشانی چهار کانه |
tetragonal distortion |
واپیچش چهار گوشهای |
quadrumvirate |
انجمنی مرکب از چهار تن |
cloister-vault |
طاق چهار ترک |
four powns attack |
حمله چهار پیاده |
four stroke cycle |
دوره چهار زمانه |
four stroke cycle |
سیکل چهار زمانه |
four stroke engine |
موتور چهار زمانه |
four terminal network |
شبکه چهار قطبی |
diagonal |
قطر چهار ضلعی |
quartan |
چهار روز یکبار |
four wheel brake |
ترمز چهار چرخ |
tetrachromatism |
دید چهار رنگی |
fourfold |
چهار برابر چهارگانه |
fourth degree of readiness |
امادگی درجه چهار |
full edged |
چهار تراش کامل |
inclosure |
چهار دیواری حصار |
cross-quarter |
[آرایش گل چهار برگی] |
phantomed cable |
کابل چهار سیمی |
quaternion |
بخش چهارگانه چهار |
quadded cable |
کابل چهار سیمی |
space time |
دستگاه چهار بعدی |
stool |
کرسی [سه یا چهار پایه] |
scow |
قایق چهار گوش |
gridiron |
شبکه چهار خانه |
Italian roof |
بام چهار طرفه |
quadrennial |
چهار سال یکبار |
phantom circuit |
مدار چهار سیمی |
it is 0 minutes past four |
ده دقیقه از چهار می گذرد |
it is four months old |
چهار ماهه است |
cross-vault |
طاق چهار بخش |
quadrisyllable |
کلمه چهار هجائی |
curb-roof |
شیروانی چهار تکه |
magnetic quadrupole |
چهار قطبی مغناطیسی |
mansard |
شیروانی چهار ترک |
Egyptian triangle |
[سه، چهار یا پنج گوش] |
mooring swivel |
مدور چهار راه |
terrachord |
یک رشته چهار پردهای |
estipite |
ستون چهار گوش |
teragram |
واژه چهار حرفی |
square wave |
موج چهار گوش |
quatrefoil |
ارایش چهار پردهای |
four pictures test |
ازمون چهار تصویر |
four blade beater |
همزن چهار تیغه |
quadrilateral |
چهار پهلو چهارضلعی |
quadrilaterals |
مربوط به چهار گوش |
quadrilaterals |
چهار پهلو چهارضلعی |
quatrain |
شعر چهار سطری |
aft spring |
طناب شماره چهار |
the big four |
بزرگان چهار گانه |
tetrode |
لامپ چهار قطبی |
cardinal points |
چهار جهت اصلی |
quadrilateral |
مربوط به چهار گوش |
quatrains |
شعر چهار سطری |
skates |
ماهی چهار گوش |
round-the-clock |
بیست و چهار ساعته |
jct |
مخفف چهار راه |
creeps |
چهار دست و پا رفتن |
four-square |
چهار گوشهی کامل |
twice is |
2 ضرب در 2 میشود چهار |
skated |
ماهی چهار گوش |
double pair royal |
چهار برگ یکجور |
eyes in the back of one's head <idiom> |
چهار چشمی پاییدن |
four high rolling stand |
خان چهار غلطکی |
four address computer |
کامپیوتر چهار نشانی |
tetrapetalous |
دارای چهار گلبرگ |
tetrandrous |
دارای چهار کاسبرگ |
tetrameter |
شعر چهار وتدی |
four core cable |
کابل چهار سیمه |
four high rolling stand |
مقام چهار غلطکی |
four gear drive |
گیربکس چهار دنده |
tetralogy |
چهار درام یاتراژدی |
distorted tetrahedron |
چهار وجهی واپیچیده |
skate |
ماهی چهار گوش |
corpora quadrigemina |
اجسام چهار قلو |
coffin corner |
چهار گوشه زمین |
cloverleaf |
چهار راه شبدری |
four man team |
تیم چهار نفره |
cyrb roof |
شیروانی چهار ترک |
delire a quatre |
هذیان چهار نفری |
d.'s bedpost |
چهار گشنیزی یا خاج |
cloverleaf |
چهار راه اتوبان |
four knight's game |
بازی چهار اسب |
image phase constant |
ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی |
quaternary |
مربوط به چهار بیت یا سطح شی |
It took us four days to get there . |
چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم |
hot line |
خط تلفنی بیست و چهار ساعته |
Please give me four more. |
چهار تای دیگر به من بدهید |
hot lines |
خط تلفنی بیست و چهار ساعته |
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] |
صفر ممیز چهار دو [ریاضی] |
to go away in a foursome |
چهار نفره سفر کردن |
basic calculating operation |
چهار عمل اصلی [ریاضی] |
quartern |
نان بوزن چهار پوند |
the four basic arithmetic operations |
چهار عمل اصلی [ریاضی] |
basic operation of arithmetic |
چهار عمل اصلی [ریاضی] |
elementary arithmetic |
چهار عمل اصلی [ریاضی] |
four-centered |
[قوس جناغی چهار پرگاری] |
at least four times a week |
کم کمش چهار بار در هفته |
six by four |
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ |
trencher cap |
کلاه چهار گوش دانشکده |
quatovze |
چهار ورق یکجوراز ده بالا |
trig |
چهار نعل رفتن شیک |
wagonette |
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه |
y parameter |
پارامتر چهار قطبی ایگرگ |
flashcubes |
لامپ فلاش چهار سویه |
tetrastyle |
ایوان با چهار ستون در نما |
PB |
یک quadrilloion بایت چهار میلیون |
pavilion roof |
شیروانی چهار کله تکمیل |
four center arch |
قوس جناغی چهار پرگاری |
four column friction screw press |
پرس اصطکاکی چهار ستونی |
passive four terminal network |
شبکه چهار قطبی بی اثر |
fundamental operation of arithmetic |
چهار عمل اصلی [ریاضی] |
four forces of nature |
چهار نیروی بنیادی طبیعت |
gallopade |
چهارنعل روی چهار نعل |
foursomes |
بازی گلف چهار نفری |
foursome |
بازی گلف چهار نفری |