Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
What advice would you give to someone starting up in business? |
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟ |
|
|
Other Matches |
|
recommend |
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن |
recommending |
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن |
recommends |
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن |
repeats |
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو |
repeat |
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو |
add |
اضافه کنید زیاد کنید |
adds |
اضافه کنید زیاد کنید |
adding |
اضافه کنید زیاد کنید |
prescan |
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید |
obstructionist |
اکثریت می اندازد |
the ink blots |
این مرکب لک می اندازد |
The trees give a pleasant shade . |
درختان سایه قشنگه می اندازد |
It reminds me of my schooldays . |
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد |
big ball |
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد |
memento mori |
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد |
pumpkin |
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد |
pumpkins |
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد |
grounder |
موسس ضربتی که کسی یا چیزی رابزمین می اندازد |
jump ball |
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد |
drive |
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد |
drives |
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد |
petroleur |
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد |
megascope |
یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد |
references |
توصیه |
commendation |
توصیه |
reference |
توصیه |
reference |
توصیه |
recommendation |
توصیه |
recommendations |
توصیه |
filibustering |
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد |
filibuster |
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد |
filibustered |
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد |
filibusters |
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد |
leadsman |
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید |
counseled |
توصیه کردن |
counsel |
توصیه کردن |
Letter of recommendation. |
توصیه نامه |
advise |
توصیه دادن |
counselled |
توصیه کردن |
counselling |
توصیه کردن |
counsels |
توصیه کردن |
recommends |
توصیه کردن |
recommending |
توصیه کردن |
recommend |
توصیه کردن |
recommendatory |
توصیه امیز |
letter of recommendation |
توصیه نامه |
discommend |
توصیه نکردن |
recommit |
توصیه کردن |
advisable |
قابل توصیه |
letter of reference |
توصیه نامه |
poniter |
توصیه مفید |
swear by |
جدا توصیه کردن |
On my doctors advice. |
بنا به توصیه پزشکم |
He advised (urged) me to go. |
به من توصیه کرد که بروم |
advising |
اگاهانیدن توصیه دادن |
advises |
اگاهانیدن توصیه دادن |
sweeper |
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد |
sweepers |
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد |
blurb |
تقریظ یا توصیه نامه مختصری برکتابی |
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. |
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی ) |
You have been recommended to us. |
توصیه شما رابه ما کرده اند |
I bought it on the recommendation of a friend. |
طبق توصیه دوستم آنرا خریدم |
means ends analysis |
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد |
recommended retail price |
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده |
May I use your name as a reference? |
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟ |
He shoots well |
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است ) |
nihilism |
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن |
say no more |
بس کنید |
ease off |
شل کنید |
keep at it |
مداومت کنید |
leontief table |
نگاه کنید به : |
supposes |
فرض کنید |
make a hurry |
عجله کنید |
dele |
پاک کنید |
supposing |
فرض کنید |
vide infara |
را نگاه کنید |
give it a wipe |
انراخشک کنید |
have patience with me |
با من حوصله کنید |
into a ball |
نخ راگلوله کنید |
hold hard |
صبر کنید |
hurry up |
عجله کنید |
i say |
نگاه کنید |
suppose |
فرض کنید |
delete |
حذف کنید |
cautions |
توجه کنید |
caution |
توجه کنید |
deleting |
حذف کنید |
cautioned |
توجه کنید |
deleted |
حذف کنید |
cautioning |
توجه کنید |
oyez |
گوش کنید |
oyez |
توجه کنید |
repeat |
تکرار کنید |
accelerando |
کم کم تند کنید |
repeats |
تکرار کنید |
move out |
حرکت کنید |
wait a second |
تامل کنید |
push the door to |
در راپیش کنید |
recive |
مصرف کنید |
Turn (let) the dog loose. |
سگ راباز کنید |
attention to orders |
توجه کنید |
deletes |
حذف کنید |
she your profit with him |
سودخودرابا اوتقسیم کنید |
shift colors |
پرچم را تعویض کنید |
KEEP LEFT |
از سمت چپ حرکت کنید. |
single file |
به ستون یک حرکت کنید |
wait a second |
اندکی صبر کنید |
wait a second |
یک خرده صبر کنید |
Cash is in short supply these days . |
از حقوق ماهانه ام کم کنید |
Refer (turn over) to page 110. |
به صفحه 110مراجعه کنید |
you do me injustice |
در باره من بی عدالتی می کنید |
NB |
خوب دقت کنید |
Please behave yourself . Please be courteous. |
ادب را رعایت کنید |
Turn the water tap on . |
شیر آب را باز کنید |
wait a minute |
اندکی صبر کنید |
wait a minute |
یک دقیقه صبر کنید |
wait a little |
کمی صبر کنید |
Please check the water. |
لطفا آب را کنترل کنید. |
Please check the ... |
لطفا ... را کنترل کنید. |
stack arms |
تفنگها راچاتمه کنید |
Full tank, please. |
لطفا باک را پر کنید. |
supra |
ببالا نگاه کنید |
try and came |
کوشش کنید که بیائید |
I won't be talked into it! |
من را نمیتوانید متقاعد کنید! |
Do you agree that … |
آیا تصدیق می کنید که … |
infile |
به ستون دو حرکت کنید |
observe silence |
سکوت را رعایت کنید |
record as target |
اماج را ثبت کنید |
trailed |
هدف را تعقیب کنید |
trailing |
هدف را تعقیب کنید |
When will you depart? |
کی شما حرکت می کنید؟ |
drop track |
تعقیب را قطع کنید |
do good to others |
بدیگران نیکی کنید |
Notice the details! |
توجه کنید به جزییات ! |
trails |
هدف را تعقیب کنید |
continue your studies |
تحصیلات خودرادنبال کنید |
avast |
ایست توقف کنید |
check firing |
عناصرتیر را بررسی کنید |
open |
مروحه را باز کنید |
cease engagement |
درگیری را قطع کنید |
out with him |
اورا بیرون کنید |
off with his head |
سرش را از تن جدا کنید |
sus.per coll |
حلق اویزش کنید |
mayday |
خطر کمک کنید |
opens |
مروحه را باز کنید |
chain |
مراجعه کنید به CATENA |
maydays |
خطر کمک کنید |
opened |
مروحه را باز کنید |
chains |
مراجعه کنید به CATENA |
trail |
هدف را تعقیب کنید |
Please don't wake me until 9 o'clock! |
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید! |
Please heat up my food. |
لطفا" غذایم را داغ کنید |
Can you find your way out? |
راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟ |
Wont you have sweets (candies) |
شیرینی میل نمی کنید ؟ |
He helped me for my fathers sake. |
بخاطر پدرم به من کمک کنید |
Every day that you go unheeded, you need to count on that day |
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید |
Please get it off ! [Please clean it up !] |
لطفا این را پاک کنید ! |
Enter it in the books . |
آنرا دردفاتر وارد کنید |
Please call the police. |
لطفا پلیس را خبر کنید. |
Call an ambulance quickly. |
فورا یک آمبولانس خبر کنید. |
Call a doctor quickly. |
فورا پزشک خبر کنید. |
KEEP RIGHT |
از سمت راست حرکت کنید. |
Which bank do you bank with? |
با کدام بانک کار می کنید؟ |
Can you help me? |
ممکن است کمکم کنید؟ |
Please check the battery. |
لطفا باطری را کنترل کنید. |
Do you feel hungry? |
شما احساس گرسنگی می کنید؟ |
Please have my bill ready. |
لطفا صورتحسابم را آماده کنید. |
Please sign here. |
لطفا اینجا را امضا کنید. |
Please check the oil. |
لطفا روغن را کنترل کنید. |
repeat range |
با همین مسافت تیراندازی کنید |
up with it! |
بلندش کنید بگذاریدش بالا |
clear and hold |
منطقه را پاک و حفظ کنید |
adjusting |
میزان کردن تنظیم کنید |
identify |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
strangle |
یاد شده را خاموش کنید |
associated document |
وقتی فایل را انتخاب می کنید |
associated file |
وقتی فایل را انتخاب می کنید |
large spread |
فاصله گلوله ها راکم کنید |
negative altitude |
ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید |
o bey your parents |
والدین خودرا اطاعت کنید |
plead for the widow |
در حق بیوه زنان دادخواهی کنید |
record firing |
عناصر تیر را ثبت کنید |
identifying |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identifies |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
drop |
قطره سقوط کردن کم کنید |
Line up the children in order of height. |
بچه ها رابترتیب قد بخط کنید |
Offer him some chocolates. |
به ایشان شکلات تعارف کنید |
Drop me just before you get to the turning. |
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید |
Erase ( clean ) the blackboard. |
تخته سیاه راپاک کنید |
dropped |
قطره سقوط کردن کم کنید |
dropping |
قطره سقوط کردن کم کنید |
adjusts |
میزان کردن تنظیم کنید |
Please consider my suggestion. |
لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید |
identified |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
Act according to the previous procedure. |
بترتیب گذشته عمل کنید |
drops |
قطره سقوط کردن کم کنید |
Can you repair my car? |
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟ |
see that he does it |
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد |
Follow signs for York. |
به تابلوهای شهر یورک توجه کنید. |
Follow signs for York. |
به علائم شهر یورک توجه کنید. |