Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Other Matches
When is the next train to Oxford?
چه وقت قطار بعدی به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
time bill
برنامه حرکت قطار
When does the train
[bus]
to ... depart?
قطار
[اتوبوس]
به ... کی حرکت می کند؟
What platform does the train to York leave from?
قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
Oxbridge
دانشگاههای آکسفورد و کمبریج
Oxbridge
وابسته به دانشگاههای آکسفورد و کمبریج
to limber up a gun carriage
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
Collegiate Gothic
[گوتیک غیرمذهبی در کالج کمبریج و آکسفورد در قرن نوزدهم میلادی]
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
multigage
قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
trendier
مطابق آخرین مد
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
trendiest
مطابق آخرین مد
last-ditch
آخرین فرصت
trendy
مطابق آخرین مد
swan song
<idiom>
آخرین سیما
The last school day.
آخرین روز مدرسه
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
printed
آخرین صفحه چاپ شده
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
print
آخرین صفحه چاپ شده
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
printout
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
prints
آخرین صفحه چاپ شده
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
file
قطار
trains
قطار
conpanion
هم قطار
tandems
قطار
tandem
قطار
filed
قطار
string
قطار
colleague
هم قطار
train
قطار
trained
قطار
compeer
هم قطار
colleagues
هم قطار
row
قطار
rowed
قطار
rows
قطار
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
trucking
واگن قطار
trucked
واگن قطار
truck
واگن قطار
goods train
قطار باربری
trains
پیش قطار
rank
قطار رشته
trained
پیش قطار
ranked
قطار رشته
ranks
قطار رشته
pulse train
قطار تپشها
train
پیش قطار
goods trains
قطار باربری
When does the train arrive?
قطار کی می رسد؟
cross belt
قطار حمایل
primers
پیش قطار
primer
پیش قطار
trucks
واگن قطار
freight trains
قطار باری
locomotive operator
[British E]
راننده قطار
train operator
[American E]
راننده قطار
prime mover
پیش قطار
prime movers
پیش قطار
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
wagon master
رئیس قطار
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
train driver
راننده قطار
freight train
قطار باری
electric train
قطار برقی
train ride
گردش با قطار
light engineh
لوکوموتیو بی قطار
sleeping carriage
خوابگاه قطار
wave train
قطار موج
train of waves
قطار موج
rowed
قطار راسته
error burst
قطار خطاها
railway station
ایستگاه قطار
row
قطار راسته
rows
قطار راسته
i lost the train
به قطار نرسیدم
in a row
قطار شده
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
buggie
پیش قطار توپ
streamliner
قطار سریع وشیک
for
تحویل روی قطار
streetcar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
trolleycar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
caboose
اطاق کارگران قطار
parlor car
سالن استراحت قطار
i lost the train
قطار را از دست دادم
tram
[British E]
قطار برقی خیابان
dining car
واگن رستوران قطار
dining cars
واگن رستوران قطار
the train runs without a stop
قطار بدون ایست
tramcar
[British E]
قطار برقی خیابان
trolley
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
goods trains
قطار حمل کالا
When wI'll the train arrive ?
چه وقت قطار می آید ؟
goods train
قطار حمل کالا
intercity train
قطار بین شهری
buffer-bar
[railway]
ضرب خور
[قطار]
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
a thorugh train
قطار بدون توقف
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
The train came in on time .
قطار به موقع رسید ( سروقت )
intercity train
قطار بین شهری با توقف
free on rail
تحویل کالا روی قطار
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
What time does the train arrive in London?
چه وقت قطار به لندن می رسد؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com