Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
Other Matches
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
asbestos
پنبه نسوز پنبه کوهی
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
cottons
پنبه
cotton
پنبه
cotton yarn
نخ پنبه
carder
پنبه زن
collodion
پنبه
cotton wool
پنبه لایی
cotton wool
لایی پنبه
paper tigers
پهلوان پنبه
paper tiger
پهلوان پنبه
lint
ضایعات پنبه
guncotton
باروت پنبه
cork
چوب پنبه
To cut ones head with cotton .
<proverb>
با پنبه سر بریدن .
oxide zine
پنبه روی
earth flax
پنبه کوهی
floers of zinc
پنبه روی
feeding cloth
پنبه رسان
phellem
چوب پنبه
corks
چوب پنبه
rock cork
پنبه کوهی
asbeston
پنبه نسوز
cotton waste
ضایعات پنبه
cotton seed
تخم پنبه
asbestus
پنبه نسوز
asbestus
پنبه کوهی
asbestus
سنگ پنبه
bobber
چوب پنبه
boll
[cotton gin]
غوزه پنبه
cotton plant
درخت پنبه
cotton plant
بوته پنبه
cotton plantation
پنبه زار
cotton plantation
پنبه کاری
miuntain flax
پنبه کوهی
pyrocellulose
پنبه باروتی
nitro cotton
باروت پنبه
cottonseed
پنبه دانه
bravado
پهلوان پنبه
cottonseed
تخم پنبه
pyrocotton
پنبه باروتی
miuntain flax
سنگ پنبه
abiston
پنبه نسوز
abiston
پنبه کوهی
absorbent cotton
پنبه هیدروفیل
cotton seed
پنبه دانه
asbestos
پنبه نسوز
asbestos
پنبه کوهی
floats
چوب پنبه
stopper
چوب پنبه
pods
قوزه پنبه
bullied
پهلوان پنبه
bully
پهلوان پنبه
bullying
پهلوان پنبه
bullies
پهلوان پنبه
pod
قوزه پنبه
stoppers
چوب پنبه
floss
پنبه ابریشمی
cards
پنبه زنی
Egyptian cotton
پنبه مصری
float
چوب پنبه
floated
چوب پنبه
card
پنبه زنی
cash crops
پنبه وتنباکو
gradually
<adv.>
رفته رفته
inchmeal
رفته رفته
dislocated
در رفته
gradually
رفته رفته
short tempered
از جا در رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
frenetical
از جا در رفته
in process of time
رفته رفته
departed
رفته
by inches
رفته رفته
thrawart
در رفته
by degrees
<adv.>
رفته رفته
cottonseed oil
روغن پنبه دانه
asbestine
مانند پنبه نسوز
asbestos cement
سیمان پنبه کوهی
asbestos cement
سیمان پنبه نسوز
bung
چوب پنبه بشکه
cork borer
چوب پنبه سوراخ کن
comber
ماشین پنبه زنی
cotton cake
کنجاره پنبه دانه
cotton gin
ماشین پنبه پاک کن
ginning
پنبه پاک کنی
corked
چوب پنبه دار
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
batting
پنبه حلاجی شده
loggerhead
نوعی افت پنبه
bunged
چوب پنبه بشکه
tampon
پنبه یا کهنه قاعدگی
maco
پنبه درجه یک مصری
stopper
باچوب پنبه بستن
gin
پنبه را پاک کردن
stoppers
باچوب پنبه بستن
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
kapok
چوب پنبه سبک
cotton-waste
آشغال و ضایعات پنبه
tampons
پنبه یا کهنه قاعدگی
bunging
چوب پنبه بشکه
gins
پنبه را پاک کردن
cork oak
درخت چوب پنبه کش
mountain cork
یکجور پنبه کوهی
pourpoint
لحاف پنبه دار
bungs
چوب پنبه بشکه
mallow
پنیرک پنبه ایرانی
by and large
<idiom>
روی هم رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
off shade
رنگ رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
averaged
روی هم رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
extinct
ازبین رفته
on a par
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
in the lump
روی هم رفته
madding
از کوره در رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
truncated soil
خاک رو رفته
in the a
روی هم رفته
unbridle
مهاردر رفته
deep-set
فرو رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
gone
<adj.>
از دست رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
smudgiest
رنگ و رو رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
all in all
روی هم رفته
average
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
averages
روی هم رفته
averaging
روی هم رفته
first and last
روی هم رفته
all told
روی هم رفته
overall
رویهم رفته
pallid
رنگ رفته
exhausted
تحلیل رفته
windswept
بر باد رفته
defunct
ازبین رفته
pulled
تحلیل رفته
chafed
پوست رفته
overseen
غلط رفته
away
غایب رفته
sunken
فرو رفته
overalls
رویهم رفته
jitters
از کوره در رفته
emaciated
گوشت رفته
frantic
ازکوره در رفته
neat
شسته و رفته
consumptive
تحلیل رفته
day a day
روی هم رفته
frenzied
ازجا در رفته
consumptives
تحلیل رفته
neatest
شسته و رفته
neater
شسته و رفته
averagly
روی هم رفته
altogether
روی هم رفته
red-hot
ازجادر رفته
angola yarn
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
gin
ماشین پنبه پاک کنی
subereous
از چوب پنبه گرفته شده
gins
ماشین پنبه پاک کنی
quilting
پنبه دار پارچه لحافی
bundle
بقچه کلاف پشم یا پنبه
cotton grade
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
phellogen
لایه چوب پنبه ساز
seed wool
پنبه خام یاپاک نکرده
peasecod
جلونیم تنه پنبه دار
asbestos mica
عایق پنبه نسوز و میکا
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
you are mistaken
خطا رفته اید
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
neatest
شسته و رفته مرتب
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
immersed in debt
فرو رفته در فرض
income forgone
درامداز دست رفته
lost
از دست رفته ضایع
neater
شسته و رفته مرتب
he must have gone
باید رفته باشد
he is off to the war
رفته است به جنگ
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com