Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
on the morrow of the war
چون جنگ پایان یافت
Other Matches
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminates
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminated
پایان دادن پایان یافتن
detection
یافت
there is
یافت میشود
resumption
باز یافت
opportunity
دست یافت فراغت
opportunities
دست یافت فراغت
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
theine
تئین که درچای یافت میشود
thein
تئین که درچای یافت میشود
it occurs in nature as a gas
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
andromeda
از دست غولی نجات یافت وزن او شد
super abound
بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
jadeite
یشم اعلی که در برمه یافت میشود
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
findings
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
bois jourdian
نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
assembler
پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
general store
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
redundant information
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
faxes
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
riboflavin
ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
harmotome
سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
time and tide wait for no man
<proverb>
کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
nucleole
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
finish
پایان
unbound
بی پایان
close
پایان
termination
پایان
end all
پایان
end line
خط پایان
finish line
خط پایان
point
پایان
closer
پایان
closes
پایان
abysses
بی پایان
end
پایان
abyss
بی پایان
ended
پایان
abysm
بی پایان
bourne
پایان
finishes
پایان
ends
پایان
finallist
پایان رس
aeon
بی پایان
foreverness
بی پایان
forever
بی پایان
infinite time
بی پایان
immortality
بی پایان
eternality
بی پایان
eternity
بی پایان
perpetuity
بی پایان
sempiternity
بی پایان
issue
[outcome]
پایان
hexapod
شش پایان
illimitable
بی پایان
illmitable
بی پایان
initiator terminator
پایان ده
decapoda
ده پایان
to sit out
تا پایان
windup
پایان
out
<adv.>
پایان
endings
پایان
interminate
بی پایان
finality
پایان
fruition
پایان
eternity
بی پایان
eternities
بی پایان
endless
بی پایان
finis
پایان
closest
پایان
conclusions
پایان
cessation
پایان
periods
پایان
limit
پایان
conclusion
پایان
never-ending
بی پایان
period
پایان
ending
پایان
never ending
بی پایان
incessant
پی در پی بی پایان
unfinished
بی پایان
inconclusive
بی پایان
unending
بی پایان
surcease
پایان استراحت
to bring to an end
به پایان رساندن
wind up
پایان یافتن
conclusions
پایان یک چیز
subjunction
افزایش در پایان
teleologist
پایان شناس
to see through
به پایان رساندن
terminable
پایان یافتنی
termination date
تاریخ پایان
to see out
به پایان رساندن
to come to a end
به پایان رسیدن
teleology
پایان شناسی
conclusion
پایان یک چیز
terminuse ad quem
نقطه پایان
sign off
پایان دادن به
inexhaustibility
پایان نا پذیری
interminable
پایان ناپذیر
dissertation
پایان نامه
dissertations
پایان نامه
harvest home
پایان درو
terminating
پایان دار
godspeed
پایان انجام
get through
به پایان رساندن
interminableness
پایان ناپذیری
buzzers
زنگ پایان
jikan
پایان وقت
rhizopod
ریشه پایان
placing judge
داور خط پایان
on side
پایان بازی
omniscience
دانش بی پایان
ominscience
دانش بی پایان
normal termination
پایان عادی
myriapoda
هزار پایان
last a
دم اخر پایان
wind up
پایان دادن
sustainable energy
انرژی بی پایان
to turn out
به پایان رسیدن
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
over
پایان یافتن
over-
پایان یافتن
Over and out!
پایان اعلان !
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
time out
<idiom>
پایان وقت
run out (of something)
<idiom>
به پایان رساندن
follow through
<idiom>
به پایان رساندن
do away with
<idiom>
به پایان رساندن
year-end
سال پایان
year-end
پایان سال
It's over.
به پایان رسید.
Over and out!
پایان خبر !
get over
به پایان رساندن
past
پایان یافته
eoj
پایان کارob
theses
پایان نامه
sequels
نتیجه پایان
end
پایان یک دور
end mark
علامت بی پایان
irredeemable
پایان ناپذیر
finish
پایان مسابقه
thesis
پایان نامه
abend
پایان غیرعادی
sequel
نتیجه پایان
atrocious
با شرارت بی پایان
endnote
پایان مدرک
eob
پایان یک بلوک
endless loop
حلقه بی پایان
eternal
بی پایان دائمی
unceasing
پایان ناپذیر
buzzer
زنگ پایان
end of block
پایان یک بلوک
eof
پایان فایل
finishes
پایان مسابقه
ended
پایان یک دور
ends
پایان یک دور
gastropod
شکم پایان
come off
پایان مسابقه
termination
پایان یابی
endless
بدون پایان
get done with
به پایان رساندن
finitude
پایان پذیری
to get oven
به پایان رساندن
tape
نوار خط پایان
termination
پایان دهی
tapes
نوار خط پایان
to go through with
به پایان رساندن
fineless
بی پایان کردن
taped
نوار خط پایان
terminating
پایان بخش
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
come to nothing
<idiom>
باشکست به پایان رسیدن
to sing out
با اوازبه پایان رساندن
terminals
واقع در نوک پایان
zazen
پایان استراحت نشسته
chutes
دالان پایان دوصحرانوردی
terminal
واقع در نوک پایان
crashed
پایان عملیات کامپیوتر
period
نقطه پایان جمله
year-end
وابسته به پایان سال
dash off
<idiom>
سریعا به پایان رساندن
final whistle
سوت پایان
[ورزش]
crashingly
پایان عملیات کامپیوتر
crashing
پایان عملیات کامپیوتر
to be over something
به پایان رسیدن چیزی
crashes
پایان عملیات کامپیوتر
crash
پایان عملیات کامپیوتر
periods
نقطه پایان جمله
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com