Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
Other Matches
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
date in issuing
تاریخ صدور
date of issuance
تاریخ صدور
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
edict of emancipation
فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
undated
بی تاریخ
eras
تاریخ
as from
از تاریخ ,
era
تاریخ
history
تاریخ
no date
بی تاریخ
histories
تاریخ
dates
تاریخ
dateless
بی تاریخ
date
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
coetaneous
هم تاریخ
coeval
هم تاریخ
as of
از تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
appointment
تاریخ
appointed day
تاریخ
appointed days
تاریخ ها
appointments
تاریخ ها
dates
[appointments]
تاریخ ها
julain date
تاریخ ژولین
postdates
تاریخ ماقبل
modern history
تاریخ معاصر
historicity
تاریخ گرایی
dates
نخل تاریخ
datable
تاریخ گذاردنی
natural history
تاریخ طبیعی
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
in chronological order
به ترتیب تاریخ
date
نخل تاریخ
postdating
تاریخ ماقبل
literary history
تاریخ ادبیات
maintenance history
تاریخ تعمیرات
stale cheque
چک تاریخ گذشته
dated
تاریخ دار
natural historian
تاریخ نویس
historian
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
date of birth
تاریخ تولد
historians
تاریخ نویس
historians
تاریخ گزار
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
system date
تاریخ سیستم
out of date
از تاریخ گذشته
termination date
تاریخ پایان
postdated
تاریخ ماقبل
prehistory
ماقبل تاریخ
postdate
تاریخ ماقبل
maturity date
تاریخ سررسید
epochs
مبدا تاریخ
epoch
مبدا تاریخ
value date
تاریخ ارزش
prehistory
پیش تاریخ
current date
تاریخ جاری
backdating date
پیش تاریخ
completion date
تاریخ تکمیل
date of maturity
تاریخ سررسید
date of maturity
تاریخ انقضاء
date of shipment
تاریخ حمل
dateline
تاریخ گذاری
delivery date
تاریخ تحویل
due date
تاریخ سررسید
creation date
تاریخ ایجاد
creation date
تاریخ افرینش
dateable
تاریخ گذاردنی
Ancient history
تاریخ باستان
closing date
تاریخ انقضاء
chronogram
ماده تاریخ
date of acquisition
تاریخ خریداری
chronological
به ترتیب تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
due date
تاریخ تادیه
economic history
تاریخ اقتصادی
expiration date
تاریخ انقضا
effective date
تاریخ اجرا
acceptance date
تاریخ قبولی
shelf life
تاریخ مصرف
expiry date
تاریخ انقضاء
of even date
دارای همان تاریخ
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
value date
تاریخ اجرا والور
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
up to now
تا کنون تا این تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
completion date
تاریخ انجام کار
dateable
قابل تعیین تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
cryptodate
کلید تاریخ رمز
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
historically
بشکل تاریخ دراوردن
morphology
تاریخ تحولات لغوی
dateline
محل تاریخ گذاری
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
letter of even date
نامه همین تاریخ
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
era
اغاز تاریخ عصر
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
azoic
دوران ماقبل تاریخ
historians
تاریخ دان مورخ
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
eras
اغاز تاریخ عصر
back dated
پیش تاریخ شده
historian
تاریخ دان مورخ
date time group
گروه تاریخ و زمان
post date
تاریخ اینده گذاشتن
post date
پیش تاریخ کردن
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
even
دارای همان تاریخ
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
date
تاریخ روز و ماه و سال
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
dates
تاریخ روز و ماه و سال
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
hagiography
شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
prehistorian
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
generations
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
generation
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com