Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
five fundamental economic questions
چگونه تولید شود
Other Matches
in what way
<adv.>
چگونه
how far
<adv.>
چگونه
whence comes it that...?
چگونه
to what extent
<adv.>
چگونه
in what manner
چگونه
wherethrough
چگونه
how
چگونه
how
<adv.>
چگونه
how fares it ?
چگونه میگذرد
how fares it with ?
چگونه میگذرانند
of what kind is it ?
چگونه است
how do you do
چگونه اید
how fare you ?
چگونه میگذرانید
how do matters stand?
وضعیت چگونه است
five fundamental economic questions
و چگونه توزیع شود
How do you predict(view)the situation?
اوضاع را چگونه می بینی ؟
i marvel how he has fled
در شگفتم که چگونه گریخته است
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
how can I learn English
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
how are you
چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
The people wondered how the contraption worked.
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
How do I notice when the meat is off?
چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
products
تولید
product
تولید
manufacture
تولید
production
تولید
aggregate output
تولید کل
manufactured
تولید
manufactures
تولید
fabrication
تولید
productions
تولید
total product
تولید کل
articulation
تولید
production technique
فن تولید
output
تولید
generation
تولید
progeniture
تولید
assembly
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
genesis
تولید
generations
تولید
outputs
تولید
production line
خط تولید
production lines
خط تولید
total output
تولید کل
production rule
تولید
low productivity
تولید کم
turn out
تولید
procreating
تولید کردن
procreates
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreate
تولید کردن
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
production cost
هزینه تولید
production efficiency
کارائی تولید
jamming
تولید پارازیت
produces
تولید کردن
full production
تولید کامل
beget
تولید کردن
begets
تولید کردن
production process
جریان تولید
production program
برنامه تولید
production programme
برنامه تولید
raises
تولید کردن
raise
تولید کردن
production routine
روال تولید
beeps
تولید صدا
food production
تولید غذا
beeped
تولید صدا
beep
تولید صدا
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
forces of production
نیروهای تولید
production account
حساب تولید
production capacity
فرفیت تولید
begetting
تولید کردن
production process
فرایند تولید
produced
تولید کردن
mass production
تولید انبوه
home country
محل تولید
mass production
تولید ماشینی
productions
تولید محصول
mass production
تولید بمقدارزیاد
productions
تولید کردن
homogenesis
تولید مثل
marginal output
تولید نهائی
inbreed
تولید کردن
beeping
تولید صدا
incendiarism
تولید حریق
ingenerate
تولید کردن
ingot production
تولید شمش
manufacturing cost
هزینه تولید
generation of oscillations
تولید نوسان
generation of current
تولید جریان
generating tool
ابزار تولید
full production
تولید در حداکثرفرفیت
means of production
وسایل تولید
reproductions
تولید مجدد
produce
تولید کردن
production efficiency
کارائی در تولید
production engineer
مهندس تولید
production facility
سهولت تولید
means of production
ابزار تولید
production frontier
مرز تولید
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
generable
قابل تولید
productions
تولید دستهای
labor intensive production
تولید کاربر
aggregate production function
تابع تولید کل
reproductions
تولید مثل
reproduction
تولید دوباره
optimum output
تولید بهینه
reproduction
تولید مجدد
reproduction
تولید مثل
mass-production
تولید انبوه
producers
تولید کننده
producer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
manufacturer
تولید کننده
peak output
حداکثر تولید
calorification
تولید حرارت
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
average product
تولید متوسط
aggradation of permafrost
تولید شبنم
output variability
تغییرات تولید
output rate
نرخ تولید
begat
تولید کردن
output per head
تولید سرانه
branches of production
شاخههای تولید
branches of production
رشتههای تولید
production factors
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
agents of production
عوامل تولید
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید مازاد
optimum output
تولید مطلوب
reproductions
تولید دوباره
pedogenesis
تولید خاک
begotten
تولید کرده
mode of production
وجه تولید
mode of production
طرز تولید
energy production
تولید انرژی
energy production
تولید نیرو
mode of production
شیوه تولید
metagenesis
تناوب تولید
production management
مدیریت تولید
factor of production
عامل تولید
factory production
تولید کارخانهای
fetch up
تولید کردن
mechanical production
تولید ماشینی
productivity
قابلیت تولید
flow of production
جریان تولید
production method
روش تولید
flow of production
گردش تولید
production part
بخش تولید
elasticity of production
کشش تولید
monopoly output
تولید انحصاری
national output
تولید ملی
per capita output
تولید سرانه
period of production
دوره تولید
carcinogenesis
تولید سرطان
chylification
تولید کیلوس
chymification
تولید کیموس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com