English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
Other Matches
What have I done to offend you? من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
accentually بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
venriloquism سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to pack a jury جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
to interlock levers اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
qualities چگونگی
circumstance چگونگی
how چگونگی
condition چگونگی
quality چگونگی
modality چگونگی
state چگونگی
state- چگونگی
stated چگونگی
states چگونگی
modalities چگونگی
stating چگونگی
lied موقعیت چگونگی
lie موقعیت چگونگی
quality صفت چگونگی
modally از لحاظ چگونگی
lies موقعیت چگونگی
circumstances چگونگی کیفیت
quality نهاد چگونگی
qualities صفت چگونگی
positioned وضع چگونگی
outwardness چگونگی بیرون
qualities نهاد چگونگی
position وضع چگونگی
tonality چگونگی صدا
manner چگونگی طرز
quality of waters چگونگی ابها
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
network topology چگونگی استقرار شبکه
to evolve a fact چگونگی امری را فاهر کردن
heat resisting quality حالت و چگونگی مقاومت حرارتی ثبات گرمایشی
perfunctoriness چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
paradoxicality چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
incommunicability چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
I am freezing ( to death) . از سرمایخ کردم
eureka >من کشف کردم <
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
iwas late دیر کردم
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
i hid my self را پنهان کردم
i knocked at the door دق الباب کردم
i asked him a question پرسشی از او کردم
I am late. من دیر کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . هر چه سعی کردم نشد
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
What have I done to offend you? من چطور تو را ناراحت کردم؟
i made him go او را وادار کردم برود
i made him go او راوادار به رفتن کردم
i managed to do it ان کار را درست کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will این کار را کردم
i am through with my work ازکارفراغت پیدا کردم
i was too indulgent to him زیاد به او گذشت کردم
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
i saw him off the premises کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i waved him nearer با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
i am & out پنج لیره اشتباه حساب کردم
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I stand corrected. من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Did I say anything different? مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I played every trick in the book . هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com