Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
Other Matches
writhen
درهم پیچیده
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
mashing
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwines
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwine
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
درهم بافتن درهم بافته شدن
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
cluttered
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter
درهم ریختگی درهم وبرهمی
labyrinth
پیچیدگی
torility
پیچیدگی
torsion
پیچیدگی
intricacy
پیچیدگی
intricacies
پیچیدگی
intorsion
پیچیدگی
intortion
پیچیدگی
refractile
پیچیدگی
reconditeness
پیچیدگی
volution
پیچیدگی
furls
پیچیدگی
perpexity
پیچیدگی
furling
پیچیدگی
furled
پیچیدگی
complexities
پیچیدگی
complexity
پیچیدگی
furl
پیچیدگی
knottiness
پیچیدگی
wryness
پیچیدگی
labyrinths
پیچیدگی
compiexity
پیچیدگی
cranking
پیچیدگی
cranks
پیچیدگی
elaboration
پیچیدگی
crispness
پیچیدگی
abstruseness
پیچیدگی
anfractuosity
پیچیدگی
distortion
پیچیدگی
distortions
پیچیدگی
complicacy
پیچیدگی
clubfoot
پیچیدگی
cranked
پیچیدگی
convolution
پیچیدگی
complications
پیچیدگی
enswathe
پیچیدگی
convolutions
پیچیدگی
complication
پیچیدگی
crank
پیچیدگی
intervolution
بهم پیچیدگی
intertwist
بهم پیچیدگی
interlacement
بهم پیچیدگی
torsion
پیچیدگی تاب
tactical complication
پیچیدگی تاکتیکی
shearing strain
پیچیدگی برشی
abstrusely
از روی پیچیدگی
unweave
از پیچیدگی دراوردن
dostortion
تغییر شکل پیچیدگی
unsnarl
رفع پیچیدگی و ابهام
laid up in bed
وضع طبیعی راه پیچیدگی
the inevitable
چیزهای عادی
oddment
چیزهای متفرقه
the sublime
چیزهای بلندوعالی
scatterings
چیزهای پراکنده
munch
چیزهای جویدنی
munched
چیزهای جویدنی
inanimate objects
چیزهای بیجان
bygone
چیزهای گذشته
gaudery
چیزهای کم بها
by gone
چیزهای گذشته
cates
چیزهای لذیذ
incidentals
چیزهای کوچک
inflammable substances
چیزهای اتشگیر
inflammables
چیزهای اتشگیر
valuables
چیزهای بهادار
munches
چیزهای جویدنی
munching
چیزهای جویدنی
post matter
چیزهای پستی
trivia
چیزهای بی اهمیت
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
paleology
دانش چیزهای کهنه
microtomy
بریدن چیزهای ریز
appurtenence
اسباب چیزهای وابسته
impedimenta
چیزهای دست و پا گیر
impediments
چیزهای دست و پاگیر
impediment
چیزهای دست و پاگیر
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
Well what do you know!Well i never!
بحق چیزهای نشنیده !
inter alia
میان چیزهای دیگر
among other things
میان چیزهای دیگر
among others
میان چیزهای دیگر
byes
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
interposition
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
bye
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
gimceackery
چیزهای قشنگ وبی مصرف
to compare apples and oranges
<idiom>
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
pretty pretties
چیزهای قشنگ و نادان فریب
microphotography
عکس برداری از چیزهای خرد
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
scrape together
<idiom>
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
supemundane
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
gutter man
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
involved
پیچیده
intricate
پیچیده
crabby
پیچیده
perplexing
پیچیده
obscurant
پیچیده
muffled
پیچیده
gordian
پیچیده
intorted
در هم پیچیده
complicated
پیچیده
tangled
پیچیده
jigsaw
پیچیده
in a tangle
پیچیده
jigsaws
پیچیده
wrapped
پیچیده
implex
پیچیده
metaphsical
پیچیده
revolute
پیچیده
crimpy
پیچیده
complexes
پیچیده
sophisticate
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
indirect
پیچیده
abstruse
پیچیده
sigmoid
پیچیده
wreathy
پیچیده
crackly
پیچیده
complex
:پیچیده
complexes
:پیچیده
verticillate
پیچیده
tortile
پیچیده
complex
پیچیده
restiform
پیچیده
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
complicacy
کار پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
roll
چیز پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
interlaced
بهم پیچیده
convoluted
بهم پیچیده
wound
پیچیده شدن
involute
پیچیده شدن
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
wounding
پیچیده شدن
recondite
عمیق پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
intricately
بطور پیچیده
wounds
پیچیده شدن
rolled
چیز پیچیده
rolls
چیز پیچیده
complicate
پیچیده کردن
complicating
پیچیده کردن
complex multiplet
چندتایی پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
curly chip
براده پیچیده
complexities
پیچیده شدن
perplexed
مبهوت پیچیده
complexity
پیچیده شدن
perplexingly
بطور پیچیده
convolute
بهم پیچیده
complicates
پیچیده کردن
twisted pair
جفت پیچیده شده
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
unintelligible
پیچیده غیر صریح
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com