Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
jotting
چیزیکه با عجله نوشته شده
Other Matches
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
removers
چیزیکه رنگ راحل میکند
remover
چیزیکه رنگ راحل میکند
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
par for the course
<idiom>
تنها چیزیکه انتظار داشته
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
ear tab
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear cap
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
irreducibility
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
pull back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
filters
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
reward is an iduce to toil
چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
hustling
عجله
in a hurry
در عجله
hurry
عجله
speeds
عجله
hurrying
عجله
speeding
عجله
speed
عجله
hurries
عجله
posts
عجله
hustled
عجله
hustles
عجله
posted
عجله
post-
عجله
post
عجله
hustle
عجله
hurriedness
عجله
forwardness
عجله
snapped
عجله
unhurried
بی عجله
snap
عجله
unhurriedly
بی عجله
snaps
عجله
snapping
عجله
haste
عجله
hasty
با عجله
hastiness
عجله
expedience
عجله کارمهم
precipitous
از روی عجله
hurry
عجله کردن
hurrying
عجله کردن
haste
عجله کردن
hold hard
عجله نکنید
hie
عجله کردن
speeder
عجله کننده
get cracking
<idiom>
عجله کردن
to be pressed for time
عجله داشتن
to be under deadline pressure
عجله داشتن
expeditious
از روی عجله
festinate
عجله کردن
hurries
عجله کردن
shuffle off
به عجله برداشتن
step on it
<idiom>
عجله کردن
in a hurried state
در حال عجله
busking
عجله کردن
birr
عجله وسرعت
hurry up
عجله کنید
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
make a hurry
عجله کنید
hying
عجله کردن
hotfoot
عجله کردن
busk
عجله کردن
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
stour
کشمکش عجله
busks
عجله کردن
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
to make a hurry
عجله کردن
get a move on
<idiom>
عجله کردن
to make haste
عجله کردن
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
take your time
عجله نکن
expediency
عجله کارمهم
busked
عجله کردن
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
Why all this rush ?
عجله ات برای چیست ؟
snatchy
با عجله انجام شده
one-two
<idiom>
عجله کار شیطونه
make a beeline for something
<idiom>
با عجله به جایی رفتن
sketchier
از روی عجله ناقص
sketchiest
از روی عجله ناقص
sketchily
از روی عجله ناقص
sketchy
از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
Come on, shake a leg!
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
rush
حمله کردن هجوم با عجله
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
to shake a leg
<idiom>
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
Get a move on!
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to decamp
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
rushed
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
epigraph
نوشته
scrip
نوشته
opus
نوشته
opuses
نوشته
paper work
نوشته
letters
نوشته
letter
نوشته
inscriptions
نوشته
inscription
نوشته
papeteries
نوشته
text
نوشته
record
نوشته
writs
نوشته
depositions
نوشته
deposition
نوشته
texts
نوشته
writ
نوشته
manuscripts
نوشته
manuscript
نوشته
writings
نوشته نوشتجات
ancient manuscript
نوشته قدیمی
chirograph
دست نوشته
pseudograph
نوشته جعلی
it is written that
نوشته اندکه
petrograph
سنگ نوشته
manuscript
دست نوشته
petroglyph
سنگ نوشته
handwriting
دست نوشته
hand writing
دست نوشته
writing
نوشته نوشتجات
callout
نوشته راهنما
cryptograph
نوشته رمزی
hierogram
نوشته قدس
written
نوشته شده
cryptogram
نوشته رمزی
number
عدد نوشته شده
numbers
عدد نوشته شده
applications
معمولا به صورت نوشته
letter press
نوشته وابسته به عکسها
cryptanalysis
کشف نوشته رمزی
it is written that
نوشته شده است که
application
معمولا به صورت نوشته
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
opusculum
اثریا نوشته بی اهمیت
cartouche
لوح نوشته مزین
inscriptions
نقش نوشته خطی
overwrite
نوشته داده در محلی
packaged software
بسته پیش نوشته
erotica
نوشته ها واصطلاحات عاشقانه
inscription
نقش نوشته خطی
graphically
بطور نوشته یا منقوش
triglot
به سه زبان نوشته شده
pornography
نوشته شهوت انگیز
numeral
عدد نوشته شده و..
numerals
عدد نوشته شده و..
scrolls
نوشته یافهرست طولانی
scroll
نوشته یافهرست طولانی
poison pen
نوشته غرض الود
pornograph
نوشته ها و عکسهای رکیک
psychogram
پیام نوشته روح
repetitive letter
نوشته شده است
ad-lib
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed
بدون نوشته صحبت کردن
hic jacet
نوشته روی سنگ قبر
ad-libbing
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs
بدون نوشته صحبت کردن
graffiti
نوشته تصویر ویا پوستریکهبردیوارمیچسبانند
superscription
عنوان نوشته روی چیزی
purple patch
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple passage
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
slashed zero
علامت نوشته یا چاپ شده
numeral
اعداد نوشته شده IV, III, II , I و...
legend
نوشته روی سکه ومدال
writings
چیزی که نوشته شده است
autographic
نوشته شده با دست خودمصنف
numerals
اعداد نوشته شده IV, III, II , I و...
cryptanalyze
نوشته رمزی را کشف کردن
fill out
<idiom>
نوشتن حقایقی که نوشته شدهاند
writing
چیزی که نوشته شده است
accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری
hyphenated
نوشته شده با فضای خالی
legends
نوشته روی سکه ومدال
blasphemous
نوشته وگفته کفر امیز
epitaph
نوشته روی سنگ قبر
epitaphs
نوشته روی سنگ قبر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com