English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
Search result with all words
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
Other Matches
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
animadvert نمودن
showŠetc نمودن
showed نمودن
to gain any ones ear نمودن
shows نمودن
abstracts نمودن
animalize نمودن
abstracting نمودن
dost نمودن
show نمودن
abstract نمودن
dont نمودن
seemed نمودن
seem نمودن
seems نمودن
catering فراهم نمودن
caters فراهم نمودن
affixing اضافه نمودن
mirroring معکوس نمودن
fill up خاکریزی نمودن
impeach احضار نمودن
installing منصوب نمودن
impeached احضار نمودن
affixes اضافه نمودن
impeaches احضار نمودن
dissociates تفکیک نمودن
friends یاری نمودن
dissociating تفکیک نمودن
cater فراهم نمودن
impeaching احضار نمودن
catered فراهم نمودن
affix اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
install منصوب نمودن
curtail مختصر نمودن
installs منصوب نمودن
curtailing مختصر نمودن
curtails مختصر نمودن
acquits نمودن برائت
doubled مضاعف نمودن
acquit نمودن برائت
double مضاعف نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
friend یاری نمودن
curtailed مختصر نمودن
waives اغماض نمودن
waived اغماض نمودن
acquitting نمودن برائت
arraign احضار نمودن
numeralization عددی نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
doubled up مضاعف نمودن
stock piling ذخیره نمودن
waive اغماض نمودن
authorise مجاز نمودن
dissociate تفکیک نمودن
dusk تاریک نمودن
indorsation تصویب نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
adjust تصفیه نمودن
adjust تسویه نمودن
sketches رسم نمودن
accommodates تطبیق نمودن
instal منصوب نمودن
sorting مرتب نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
abate رفع نمودن
abated رفع نمودن
account محاسبه نمودن
abating رفع نمودن
sum خلاصه نمودن
sums خلاصه نمودن
plotted رسم نمودن
plots رسم نمودن
abates رفع نمودن
plot رسم نمودن
standardised استاندارد نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
imprisoning حبس نمودن
imprisons حبس نمودن
sends ارسال نمودن
sending ارسال نمودن
sketched رسم نمودن
sketch رسم نمودن
send ارسال نمودن
anneal بادوام نمودن
imprison حبس نمودن
accommodate تطبیق نمودن
accommodated تطبیق نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
standardizing استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
pontify خودرا مقدس نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
commits متعهدبانجام امری نمودن
bashes دست پاچه نمودن
bashed دست پاچه نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
bashing دست پاچه نمودن
committing متعهدبانجام امری نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
bash دست پاچه نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
price fixing ثابت نمودن قیمت
sign a waiver قبول اغماض نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
index اندکس فهرست نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
brutalization حیوان صفت نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
rebuilds تجدید بنا نمودن
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
cornering the market قبضه نمودن بازار
decipher کشف رمز نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
accentuate اهمیت دادن برجسته نمودن
glamorizing فریبا نمودن طلسم کردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
glamorizes فریبا نمودن طلسم کردن
accentuated اهمیت دادن برجسته نمودن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
textures دارای بافت ویژهای نمودن
glamorized فریبا نمودن طلسم کردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
glamorization پر زرق و برق و فریبا نمودن
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
extrapolating قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolate قیاس کردن استقراء نمودن
instate برقرار کردن منصوب نمودن
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
glamorize فریبا نمودن طلسم کردن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
annihilating از بین بردن خنثی نمودن
deposing عزل نمودن خلع کردن
deposes عزل نمودن خلع کردن
depose عزل نمودن خلع کردن
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
depone عزل نمودن گواهی دادن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
annihilates از بین بردن خنثی نمودن
delineate ترسیم نمودن معین کردن
annihilated از بین بردن خنثی نمودن
glamorising فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises فریبا نمودن طلسم کردن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
accentuates اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuating اهمیت دادن برجسته نمودن
glamorised فریبا نمودن طلسم کردن
condition شرط نمودن شایسته کردن
delineating ترسیم نمودن معین کردن
annihilate از بین بردن خنثی نمودن
delineates ترسیم نمودن معین کردن
disinfest حشرات موذی را دفع نمودن
delineated ترسیم نمودن معین کردن
postulate قیاس منطقی کردن فرض نمودن
to commit yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
abash خجالت دادن دست پاچه نمودن
to engage yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
postulated قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating قیاس منطقی کردن فرض نمودن
whistle stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
to prove a will درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
whistle-stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com