Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
far cry
<idiom>
چیزی کاملا متفاوت
Search result with all words
to try something completely new
<idiom>
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
Other Matches
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
changed
متفاوت ساختن چیزی
changes
متفاوت ساختن چیزی
changing
متفاوت ساختن چیزی
change
متفاوت ساختن چیزی
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
swear by
<idiom>
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
perfected
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect
ساختن چیزی که کاملا درست است
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
perfecting
ساختن چیزی که کاملا درست است
You can say that again.
من کاملا با چیزی که گفتی موافقم.
[اصطلاح]
wear out
<idiom>
پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
perfects
ساختن چیزی که کاملا درست است
fiefdoms
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdom
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
bring home the importance of something to someone
<idiom>
شیرفهم کردن -کاملا فهماندن چیزی به کسی
warp patterning
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
different
متفاوت
away
متفاوت
odd and ends
متفاوت
other than
متفاوت
unlike signs
علامتهای متفاوت
re-routing
ارسال در یک متفاوت
re-routes
ارسال در یک متفاوت
differebtial settlements
نشستهای متفاوت
re-routed
ارسال در یک متفاوت
re-route
ارسال در یک متفاوت
re route
ارسال در یک متفاوت
differentiated products
کالاهای متفاوت
others
متفاوت دیگری
continuous tone
نقطههای متفاوت
other
متفاوت دیگری
outsize
اندازه متفاوت با عادی
as different as chalk and cheese
<idiom>
مثل آسمان و ریسمان
[متفاوت]
exceptional
متفاوت ونه مثل همیشه
as different as chalk and cheese
<idiom>
مثل فیل و فنجان
[متفاوت]
range
تغییر کردن یا متفاوت بودن
alien
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
differently
بطریق دیگر بطور متفاوت
ranges
تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged
تغییر کردن یا متفاوت بودن
aliens
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
combo box
ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
weighted bit
هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
1 and 2 are poles apart.
<idiom>
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
farraginous
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carriers
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
gateways
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateway
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
baud rate
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gateway
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
gateways
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
multimodal transport
حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
whole hog
کاملا
richly
کاملا"
spanking
کاملا
to the quick
کاملا
de-
کاملا
perfectly
کاملا"
completely
<adv.>
کاملا
purely
کاملا"
exactly
کاملا
replete
کاملا پر
utterly
کاملا
spankings
کاملا
jam-packed
کاملا پر
absolutely
کاملا"
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
کاملا
in its entirety
کاملا
open-and-shut
کاملا
open and shut
کاملا
quite
کاملا
altogether
کاملا
sound
کاملا
sounded
کاملا
soundest
کاملا
sounds
کاملا
smacks
کاملا
smacked
کاملا
smack
کاملا
intoto
کاملا
thru
کاملا
totally
کاملا
partitur
کاملا
in full
کاملا
teetotally
کاملا
definitely
<adv.>
کاملا
by all means
<adv.>
کاملا
absolutely
<adv.>
کاملا
comprehensive
<adv.>
کاملا
to its full extent
<adv.>
کاملا
stone deaf
کاملا کر
brand new
کاملا نو
entirely
کاملا
well
<adv.>
کاملا
egregiously
کاملا
sopping
کاملا
fully
کاملا
wholly
کاملا
hand and foot
کاملا
partitura
کاملا
to the full
کاملا
to a turn
کاملا
thoroughly
کاملا"
to perfection
کاملا
scot ant lot
کاملا
all around
کاملا
absolutely dry
کاملا
root and branch
کاملا
to a t
کاملا
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
span new
کاملا تازه
stone broke
کاملا ورشکست
four-square
کاملا مربع
fully automatic
کاملا" خودکار
heavily armed
کاملا مسلح
air dry
کاملا خشک
full duplex
کاملا دو رشتهای
full blown
کاملا افراشته
in all seriousness
<adv.>
کاملا جدی
absolute dry
کاملا" خشک
quite seriously
<adv.>
کاملا جدی
outrightly
کاملا بیدرنگ
broad a wake
کاملا بیدار
chock-a-block
کاملا کشیده
stone blind
کاملا کور
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
chock-a-block
کاملا افراشته
down to the ground
ازهرحیث کاملا
evolute
کاملا روییده
fitting allowance
کاملا" اندازه
for all the world like
کاملا` شبیه
kaput
کاملا شک ست خورده
inextenso
کاملا بلند
due
درست کاملا"
to a T
<idiom>
کاملا،دقیقا
point device
کاملا راست
dead center
<idiom>
کاملا وسط
perfectly elastic
کاملا با کشش
bang on
کاملا درستوصحیح
close up
کاملا افراشته
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
head over heels
<idiom>
کاملا ،عمیقا
armed to the teeth
کاملا` مسلح
outright
کاملا بیدرنگ
zonked
کاملا خسته
wide awake
کاملا بیدار
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
wide-awake
کاملا بیدار
close-ups
کاملا افراشته
dead even
کاملا مساوی
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
full duplex
کاملا" دو رشتهای
identical
کاملا" برابر
close-up
کاملا افراشته
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
brand new
<idiom>
کاملا تازه وجدید
perfectly elastic supply
عرضه کاملا با کشش
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
wear out
کاملا خسته کردن
birthday suit
<idiom>
کاملا لخت وبرهنه
It was a complete surprise to me .
کاملا" غافلگیر شدم
widest
پرت کاملا باز
smashup
کاملا خرد شده
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
wide
پرت کاملا باز
he is the very moral
کاملا مانند است به
perfectly inelastic supply
عرضه کاملا بی کشش
In perfect condition (shape).
کاملا" صحیح وسالم
full duplex channel
مجرای کاملا دو رشتهای
well-done steak
استیک کاملا پخته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com