English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (8 milliseconds)
English Persian
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
Search result with all words
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
wetting مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
Other Matches
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
To operate something . چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
software mointor برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
boast : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
boasts : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasted : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
nixie tube یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
additions رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
jeweller's putty گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
putty powder گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
prunella پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vegetable oil روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
yoke قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
scripsit بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
stair stepping روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
zone bits بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
paduasoy پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
ebcdic کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
to grieve over anything برای چیزی
to grumble at any thing برای چیزی غرغرکردن
requesting تقاضا برای چیزی
inclinable to something مساعد برای چیزی
requests تقاضا برای چیزی
request تقاضا برای چیزی
look to <idiom> آمادگی برای چیزی
requested تقاضا برای چیزی
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
to try something on چیزی را برای امتحان پوشیدن
steeper فرف برای خیساندن چیزی
to get something to somebody برای کسی چیزی را آوردن
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
demands تقاضا برای انجام چیزی
demanded تقاضا برای انجام چیزی
demand تقاضا برای انجام چیزی
take for <idiom> اشتباه شخصی برای چیزی
to give reasons for a thing دلیل برای چیزی اوردن
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
in defence of somebody [something] برای دفاع از کسی [چیزی]
asking برای چیزی بی تاب شدن
asked برای چیزی بی تاب شدن
ask برای چیزی بی تاب شدن
asks برای چیزی بی تاب شدن
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
approval توافق برای استفاده از چیزی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
consigned یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
lanyards طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
lanyard طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consign یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
demanded تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
demands تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
demand تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
To set a limit to everything. برای هر چیزی حدی قائل شدن
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
consigning یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
impetrate برای چیزی لابه واستغاثه کردن
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
nothing remains to be told چیزی برای گفتن باقی نمیماند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com