English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
twisted pair cable کابل زوج بهم پیچیده
Search result with all words
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
ethernet شبکه توپولوژی ستاره که از کابل جفت سیم پیچیده شده استفاده میکند و داده را تا مگابایت ارسال میکند. معمولاگ Baset نامیده میشود
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
Other Matches
drop cable بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
localtalk استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
complexes پیچیده
involved پیچیده
sophisticate پیچیده
metaphsical پیچیده
obscurant پیچیده
tortile پیچیده
complicated پیچیده
abstruse پیچیده
sigmoid پیچیده
restiform پیچیده
revolute پیچیده
indirect پیچیده
complex :پیچیده
complex پیچیده
complexes :پیچیده
muffled پیچیده
intorted در هم پیچیده
crabby پیچیده
intricate پیچیده
deep <adj.> پیچیده
tangled پیچیده
implex پیچیده
in a tangle پیچیده
crackly پیچیده
wreathy پیچیده
crimpy پیچیده
perplexing پیچیده
wrapped پیچیده
gordian پیچیده
jigsaws پیچیده
verticillate پیچیده
jigsaw پیچیده
reeling نخ پیچیده بدورقرقره
complicacy کار پیچیده
convolute بهم پیچیده
curly chip براده پیچیده
complex system سازگان پیچیده
complex multiplet چندتایی پیچیده
ballast فرمولهای پیچیده
interlaced بهم پیچیده
reels نخ پیچیده بدورقرقره
reeled نخ پیچیده بدورقرقره
reel نخ پیچیده بدورقرقره
complex system سیستم پیچیده
recondite عمیق پیچیده
intricately بطور پیچیده
complicating پیچیده کردن
complexities پیچیده شدن
complexity پیچیده شدن
perplexingly بطور پیچیده
writhen درهم پیچیده
rolled چیز پیچیده
rolls چیز پیچیده
twisted strata لایههای پیچیده
involute پیچیده شدن
complicates پیچیده کردن
complicate پیچیده کردن
ravel چیز در هم پیچیده
perplexed مبهوت پیچیده
roll چیز پیچیده
wounds پیچیده شدن
wounding پیچیده شدن
wound پیچیده شدن
convoluted بهم پیچیده
complexly بطور پیچیده یا مخلوط
crump پیچیده چین دار
microcircuit مدار مجتمع پیچیده
entangle گیرانداختن پیچیده کردن
convolve بهم پیچیده شدن
sinistrorsal چپ پیچ پیچیده از چپ براست
sinistrorse چپ پیچ پیچیده از چپ براست
unintelligible پیچیده غیر صریح
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
volute طومار پیچیده طوماری
twisted pair جفت پیچیده شده
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
plexus چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
hassock کلاله علف درهم پیچیده
plexiform شبیه خزههای درهم پیچیده
hassocks کلاله علف درهم پیچیده
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
daedal دارای هوش اختراع پیچیده
It is an extremely complicated problem. مسأله بسیار پیچیده ایست
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
cisc کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
complex instruction set computer کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
complementary metal oxide semiconductor طرح مدار پیچیده و روش ساخت
The human brain is a complex organ . مغز انسان عضو پیچیده یی است
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
diffusion روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
quads سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quad سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
cmos طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
quadrangles سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
quadrangle سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
advanced برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
angle-volute [طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
primitive تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
cabled کابل
cable clip پل کابل
cable کابل
cable assembly کابل
Kabul کابل
cable head سر کابل
cabling کابل
own ship's course bus کابل او اس سی
ate که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
swob چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
tag line کابل اتصالی
sheathed cable کابل زرهی
coaxial cable کابل هم مرکز
single core cable کابل یک سیمه
suspension cable کابل معلق
dead end eye قلاب کابل
single core cable کابل یک رشتهای
coaxial line کابل هم محور
duplex cable کابل دو سیمه
communication cable کابل ارتباطی
starter cable کابل استارتر
single core کابل یک رشتهای
concentric cable کابل هم مرکز
sheave ریل و کابل
connecting cable کابل رابط
connection cable کابل اتصال
control cable کابل کنترل
subscriber's cable کابل مشترک
sheating of cable پوشش کابل
subscriber's cable کابل اتصال
supply cable کابل تغذیه
suspension cable کابل اویزان
stranded wire کابل تک لایی
welding lead کابل جوش
single conductor cable کابل تک لایی
stranded conductor کابل تک لایی
ribbon cable کابل نواری
duplex wire کابل دو سیمه
flat cable کابل تخت
junction cable کابل اتصال
light weight cable کابل سبک
three core cable کابل سه رشتهای
outgoing cable کابل خروجی
twin cable کابل دو قلویی
long distance cable کابل ارتباطی
telecommunication cable کابل ارتباطی
low capacitance cable کابل با فرفیت کم
low loss cable کابل با تلفات کم
main cable کابل اصلی
trunk cable کابل ترانک
multicore cable کابل افشان
mains cable کابل شبکه
measuring cable کابل سنجش
trunk line cable کابل ارتباط
trunk cable کابل ارتباطی
microphone cable کابل میکروفن
underground cable کابل زیرزمینی
intermediate type submarine cable کابل ساحلی
flat cable کابل پهن
flexible cable کابل خم پذیر
four core cable کابل چهاررشتهای
gas cable کابل گازی
gas filled cable کابل گاز
gas impregnated cable کابل گازدار
greenfield conductor کابل گرینفیلد
grid lead کابل شبکه
hoisting cable کابل بالاکش
hook cable کابل قلاب
ignition cable کابل احتراق
tape cable کابل نواری
quadoed cable کابل چهارسیمه
power cable کابل قدرت
telegraph cable کابل تلگراف
telephone cable کابل تلفن
multi conductor cable کابل افشان
wiring کابل کشی
lead کابل هادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com