Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English
Persian
cockpit
کابین خلبان
cockpits
کابین خلبان
Search result with all words
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
cabin pressure altimeter
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
Other Matches
copilot
کمک خلبان خلبان دوم
dowry
کابین
cabin
کابین
cabins
کابین
cabana
کابین
dowries
کابین
cockpits
کابین
cockpit
کابین
compartments
اطاقک کابین
call box
کابین تلفن
call boxes
کابین تلفن
compartment
اطاقک کابین
carrel
کابین یا اطاقک چوبی
cabin crew
کارکن کابین
[هواپیما]
aircraft control unit
کابین کنترل هواپیما
gondolas
کابین انتقال اسکی باز به بالا
hatched
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
gondola
کابین انتقال اسکی باز به بالا
hatch
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatches
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
cabin altitude
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
pilotless
بی خلبان
pilots
خلبان
piloted
خلبان
fly boy
خلبان
aivatrix
خلبان زن
aeronaut
خلبان
aviators
خلبان
aviator
خلبان
pilot
خلبان
drones
هواپیمای بی خلبان
flying officer
افسر خلبان
droning
هواپیمای بی خلبان
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
cockpits
اطاقک خلبان
co pilot
کمک خلبان
first pilot
خلبان اول
autopilot
خلبان اتوماتیک
droned
هواپیمای بی خلبان
soloist
خلبان تک پرواز
nautical
خلبان کتاب
drone
هواپیمای بی خلبان
compilot
کمک خلبان
automatic pilots
خلبان اتوماتیک
copilot
کمک خلبان
beeped
هواپیمای بی خلبان
beeping
هواپیمای بی خلبان
beeps
هواپیمای بی خلبان
beep
هواپیمای بی خلبان
soloists
خلبان تک پرواز
cockpit canopy
سایبان خلبان
co-pilots
کمک خلبان
cockpit
اطاقک خلبان
co-pilot
کمک خلبان
pilot's trace
کالک دستی خلبان
sailplaner
خلبان هواپیمای بی موتور
aces
خلبان ماهر و متهور
cockpits
اطاقک خلبان درهواپیما
fury
نوعی جت تک موتوره و تک خلبان
unattended
به طور خودکار بی خلبان
cockpit
اطاقک خلبان درهواپیما
army aviator
خلبان نیروی زمینی
army aviator
خلبان هوانیروز نیروزفر
ace
خلبان ماهر و متهور
muffing
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
kamikaze
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
test pilots
خلبان ازمایش کننده هواپیما
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
autopilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
autopilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
clamshell
کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
decision altitude
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision height
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
standing wave
موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
astrodome
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
wingman
خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
telephone booths
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth
کیوسک تلفن کابین تلفن
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com