English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
key personnels کادر اداری اصلی
Other Matches
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
cadre کادر
cadres کادر
active army ارتش کادر
frame قاب کادر
regular officer افسر کادر
technical personnel کادر فنی
active نظامی کادر
regular ارتش کادر
regulars ارتش کادر
active یکان کادر
active federal service قسمت کادر
active duty ارتش کادر
image shape کادر تصویر
active federal service خدمت کادر
commissioned officers افسر کادر
dimensioning کادر بندی
commissioned officer افسر کادر
active officer افسر کادر
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
active officer افسر کادر ثابت
regular پرسنل کادر منظم
standing army ارتش کادر ثابت
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
regulars پرسنل کادر منظم
regular army ارتش کادر ثابت
active duty خدمت کادر ثابت
cadre افسر یا درجه دار کادر
cadres افسر یا درجه دار کادر
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
bureaucrat اداری
bureaucrats اداری
departmental اداری
official اداری
administerial اداری
executory اداری
administrative اداری
formal اداری
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
administrative march راهپیمایی اداری
administrative movement حرکت اداری
administrative net شبکه اداری
departmentally ازلحاظ اداری
prefecture حوزه اداری
administrative flight هواپیمای اداری
management expenses مخارج اداری
malfeasance خطای اداری
administrative escort ناو اداری
administrative law قوانین اداری
administrative law حقوق اداری
administration building ساختمان اداری
administrative flight پرواز اداری
administrative order دستور اداری
bureaucreat گماشته اداری
bureaucrat مامور اداری
administrative budget بودجه اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administrative command فرماندهی اداری
administrative command یکان اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
administrative channels طرق اداری
business hours ساعت اداری
administrative approval موافقتنامه اداری
bureaus هیئت اداری
bureau هیئت اداری
administrative publications نشریات اداری
administrative services خدمات اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
circular letter نامه اداری
circular letter بخشنامه اداری
administrative services قسمتهای اداری
administration building قسمت اداری
administratively بطور اداری
office chair مبل اداری
officialdom سیستم اداری
officially از طریق اداری
red tape فرمالیته اداری
unofficial غیر اداری
a white collar job کار اداری
service element عنصر اداری
bureaucrats مامور اداری
office chair صندلی اداری
paperwork تشریفات اداری
prefectoral وابسته به اداری
overhead gharges هزینه اداری
prefectorial وابسته به اداری
officialism سیستم اداری
official communications مکاتبات اداری
office work کار اداری
office building ساختمان اداری
office computer کامپیوتر اداری
office hours ساعات اداری
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
bureaucratic وابسته به امور اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
extra official بیرون ازوفایف اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
office information system سیستم اطلاعات اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
service echelon رده اداری و خدماتی
administrative landing پیاده شدن اداری
provisional order دستور موقت اداری
administrative data processing پردازش دادههای اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
officer مامور کارمند اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
placeman صاحب منصب اداری
deck department قسمت اداری ناو
officers مامور کارمند اداری
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
formal مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructure سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures سازمانهای اداری ومدیریه کشور
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
genitourinary وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
interdict حکم نهی حکم اداری
initialled اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com