English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
English Persian
production efficiency کارائی تولید
Search result with all words
production efficiency کارائی در تولید
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
Other Matches
effectiveness کارائی
performance کارائی
performances کارائی
absolute efficiency کارائی مطلق
maximum efficiency حداکثر کارائی
economic efficiency کارائی اقتصادی
performances میزان کارائی
tax efficiency کارائی مالیاتی
performance سطح کارائی
performance میزان کارائی
performances سطح کارائی
absolute deficiency عدم کارائی مطلق
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
decreasing marginal efficiency of capita کارائی نهائی نزولی سرمایه
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
nonmonetarists ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
productions تولید
production تولید
production line خط تولید
production lines خط تولید
total output تولید کل
low productivity تولید کم
aggregate output تولید کل
production rule تولید
production technique فن تولید
assembly تولید
fabrication تولید
manufactures تولید
manufactured تولید
manufacture تولید
progeniture تولید
product تولید
genesis تولید
articulation تولید
turn out تولید
total product تولید کل
generation تولید
generations تولید
products تولید
assembly lines خط تولید
assembly line خط تولید
outputs تولید
output تولید
generations تولید نیرو
manufacturing cost هزینه تولید
generation تولید نیرو
productions تولید محصول
pedogenesis تولید خاک
marginal output تولید نهائی
productions تولید دستهای
labor intensive production تولید کاربر
produce تولید کردن
mechanical production تولید ماشینی
procreation تولید مثل
means of production وسایل تولید
metagenesis تناوب تولید
production تولید محصول
production تولید دستهای
means of production ابزار تولید
mass production تولید انبوه
generation تولید کردن
production تولید کردن
generations تولید کردن
mass production تولید ماشینی
mode of production شیوه تولید
mass production تولید بمقدارزیاد
productions تولید کردن
begotten تولید کرده
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
calorification تولید حرارت
bring forward تولید کردن
branches of production رشتههای تولید
branches of production شاخههای تولید
manufacturer تولید کننده
manufacturers تولید کننده
carcinogenesis تولید سرطان
chylification تولید کیلوس
chymification تولید کیموس
factory production تولید کارخانهای
factor of production عامل تولید
sparking تولید جرقه
energy production تولید نیرو
energy production تولید انرژی
elasticity of production کشش تولید
reproduction تولید مثل
cost of production هزینه تولید
producer تولید کننده
reproductions تولید دوباره
average product تولید متوسط
agents of production عوامل تولید
factors of production عوامل تولید
production factors عوامل تولید
aggradation of permafrost تولید شبنم
reproductions تولید مجدد
reproductions تولید مثل
reproduction تولید دوباره
begat تولید کردن
producers تولید کننده
mass-production تولید انبوه
reproduction تولید مجدد
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
productivity قابلیت تولید
incendiarism تولید حریق
inbreed تولید کردن
homogenesis تولید مثل
home country محل تولید
procreate تولید کردن
procreated تولید کردن
procreates تولید کردن
procreating تولید کردن
jamming تولید پارازیت
ingenerate تولید کردن
ingot production تولید شمش
produced تولید کردن
produces تولید کردن
beget تولید کردن
begets تولید کردن
begetting تولید کردن
gas making تولید گاز
full production تولید در حداکثرفرفیت
full production تولید کامل
forces of production نیروهای تولید
food production تولید غذا
flow of production گردش تولید
flow of production جریان تولید
aggregate production function تابع تولید کل
gas generation تولید گاز
generable قابل تولید
raises تولید کردن
generation of oscillations تولید نوسان
generation of current تولید جریان
generating tool ابزار تولید
beep تولید صدا
beeped تولید صدا
beeping تولید صدا
beeps تولید صدا
raise تولید کردن
fetch up تولید کردن
mode of production طرز تولید
power of production نیروی تولید
regenerates تولید مجدد
system generation تولید سیستم
surplus production فزونی تولید
regenerated تولید مجدد
production part بخش تولید
production period دوره تولید
surplus production مازاد تولید
surplus production تولید اضافی
production gap شکاف تولید
production function تابع تولید
the procreative instinct غریزه تولید
productive capacity فرفیت تولید
progenitive تولید کننده
report generation تولید گزارش
regenerate تولید مجدد
producible قابل تولید
production index شاخص تولید
turn out تولید کردن
production management مدیریت تولید
production method روش تولید
regenerating تولید مجدد
generates تولید کردن
production process فرایند تولید
production process جریان تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com