English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
idle characters کاراکترهای عامل
Other Matches
fully formed characters کاراکترهای چاپی
magnetic characters کاراکترهای مغناطیسی
ocr تشخیص کاراکترهای نوری
universal character set مجموعه کاراکترهای جهانی
ascii character set مجموعه کاراکترهای اسکی
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
reverse video کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
magnetic ink character reader دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
mick reader دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
zone bits بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
propellent عامل
factors عامل
operant عامل
parameters عامل
parameter عامل
principals عامل
principal عامل
functionery عامل
elements عامل
element عامل
actions عامل
action عامل
procurators عامل
procurator عامل
doers عامل
agent عامل
operator عامل
agents عامل
operative عامل
operatives عامل
operators عامل
doer عامل
coagent هم عامل
attorneys عامل
operating عامل
acting عامل
assignee عامل
device عامل
devices عامل
v factor عامل وی
agent representative عامل
active عامل
agencies عامل
propellants عامل
factor عامل
attorney عامل
agency عامل
propellant عامل
preventive عامل جلوگیری
active element عنصر عامل
leavens عامل کارگر
air entraining agent عامل هوادهنده
active material مواد عامل
general factor عامل عمومی
addition agent عامل افزودنی
adhesion agent عامل چسبندگی
operating systems سیستم عامل
blowing agent عامل پف کننده
leaven عامل کارگر
biological agent عامل میکربی
characteristic action عامل مشخصه
chemical agent عامل شیمیایی
human factor عامل انسانی
leavening عامل کارگر
growth factor عامل رشد
anticrop agent عامل ضد غلات
biological agent عامل زیستی
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent عامل ذوب
combination influence عامل ترکیبی
common factor عامل مشترک
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
acting company شرکت عامل
disbursing officer افسر عامل
dispersing agent عامل پاشنده
distilled mustard عامل خردلی
distractor عامل حواسپرتی
fixing agent عامل تثبیت
dual agent عامل دو جانبه
executive agent عامل اجرایی
extrinsic factor عامل خارجی
blister agent عامل تاول زا
factor of production عامل تولید
factor of safety عامل تامین
factor of safety عامل اطمینان
factoring عامل یابی
factoring agent عامل تنزیل
firing device عامل منفجرکننده
agents عامل اطلاعاتی
prime mover عامل محرک کل
agent واسطه عامل
acid function عامل اسیدی
demasking agent عامل عریانساز
accountable disbursing officer افسر عامل
agent عامل اطلاعاتی
foaming agent عامل کف زای
absorbing agent عامل جذب
aborticide عامل سقط
depressant عامل پریشانی
reactors عامل واکنش
reactor عامل واکنش
bleaching agent عامل رنگبر
developer agent عامل فهور
prime movers عامل محرک کل
agents واسطه عامل
factorization عامل بندی
operating system سیستم عامل
potential عامل بالقوه
reducer عامل کم کننده
factor عامل مشترک
factors عامل مشترک
pull device عامل کششی
psychochemical agent عامل عصبی
precipitating factor عامل اشکارساز
precipitant عامل رسوب
parasiticide عامل طفیلی کش
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
operating system/ سیستم عامل دو
pesticide عامل ضد طاعون
pesticides عامل ضد طاعون
passives غیر عامل
reducing agent عامل کاهنده
unique factor عامل یگانه
executives مدیر عامل
working fluid سیال عامل
structure factor عامل ساختار
executive مدیر عامل
be-all and end-all عامل عمده
effective عامل موثر
sense organ عامل احساس
potential عامل بالفعل
sealant عامل درزگیر
safety factor عامل تامین
releasing agent عامل رهاکننده
passive غیر عامل
self execuiting عامل فی نفسه
OS سیستم عامل
mouthpieces سخنگو عامل
press عامل موثر
mouthpiece سخنگو عامل
presses عامل موثر
igniting agent عامل احتراق
impelent عامل محرک
operating handle دستگیره عامل
insurance agent عامل بیمه
hypo عامل محرک
cyanogen agent عامل سیانید
managing directors مدیر عامل
managing director مدیر عامل
interleave factor عامل جاگذاری
coefficients عامل مشترک
operating agency شعبه عامل
masking agent عامل پوشاننده
potential <adj.> عامل بالقوه
coefficient عامل مشترک
noises عامل مخل
noise عامل مخل
limiting factor عامل محدودکننده
absorbent عامل جذب
lacrimatory factor عامل اشک زا
inst وسیله یا عامل کار
hydroxide ترکیبیکه عامل هیدورکسید
chelating agent عامل کی لیت ساز
cooling agent عامل سرد کننده
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
complexing agent عامل کمپلکس دهنده
counter agent عامل خنثی کننده
wetting agent عامل خیس کننده
chlorinating agent عامل کلردار کننده
denaturant عامل غیر طبیعی
vomiting agent عامل تهوع اور
confusion agent عامل گیج کننده
a key actor in a process عامل اصلی در روندی
marginal factor cost هزینه نهائی عامل
to turn the scales عامل شاخص بودن
command processor سیستم عامل فرمانی
to be the clincher عامل شاخص بودن
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
factor cost هزینه عامل تولید
common factor variance پراکنش عامل مشترک
complexing agent عامل کمپلکس کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com