Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
logic card
کارت منطقی
Other Matches
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
calibration card
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
cards
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
card
کارت تبریک کارت عضویت
cards
کارت تبریک کارت عضویت
name tag
کارت معرفی کارت اسم
adapter
کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
rational
منطقی
argumentative
منطقی
reasonable
منطقی
logic
منطقی
logistic
منطقی
argumentive
منطقی
logical
منطقی
not
نه منطقی
dialectic
منطقی
logical trace
رد منطقی
intralogical
منطقی
dialectical
منطقی
dialectician
منطقی
logical value
ارزش منطقی
logical connective
رابط منطقی
logical connector
رابط منطقی
logical symbol
علامت منطقی
logical difference
تفاضل منطقی
consequences
نتیجه منطقی
logicality
منطقی بودن
logical cognition
شناخت منطقی
logical add
جمع منطقی
logic variable
متغیر منطقی
logical state
حالت یک منطقی
logical value
مقدار منطقی
logical unit
واحد منطقی
logical operations
عملیات منطقی
consequence
نتیجه منطقی
logical decision
تصمیم منطقی
logical representation
نمایش منطقی
logical not
نفی منطقی
logical operation
عمل منطقی
logical record
رکورد منطقی
logical operation
عملکرد منطقی
logical operator
عملگر منطقی
logical reasoning
استدلال منطقی
logical not
نقص منطقی
logical instruction
دستورالعمل منطقی
logical file
فایل منطقی
logical record
مدرک منطقی
logical sum
جمع منطقی
logical design
طرح منطقی
logical design
طراحی منطقی
logical expression
مبین منطقی
logical fallacy
سفسطه منطقی
logical file
پرونده منطقی
logical product
رکورد منطقی
consecution
نتیجه منطقی
logical drives
گردانندههای منطقی
logic design
طراحی منطقی
logic device
دستگاه منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic element
عنصر منطقی
logic error
خطای منطقی
logical error
خطای منطقی
logic design
طرح منطقی
logic circuits
مدارهای منطقی
elench
تکذیب منطقی
inconsecutive
فاقدارتباط منطقی
inconsequent
فاقدارتباط منطقی
ligical multiply
ضرب منطقی
logic add
جمع منطقی
logic array
ارایه منطقی
logic board
تخته منطقی
logic board
برد منطقی
logic analysis
تحلیل منطقی
logic circuit
مدار منطقی
logical function
تابع منطقی
logic gate
دروازه منطقی
and
جمع منطقی
and
ضرب منطقی
logic sum
مجموع منطقی
logic switch
گزینه منطقی
logic symbol
نماد منطقی
logic symbol
علامت منطقی
logic theory
نظریه منطقی
logic unit
واحد منطقی
logic function
تابع منطقی
irrationally
بطورغیر منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
logic instruction
دستورالعمل منطقی
logic multiply
ضرب منطقی
logic network
شبکه منطقی
alu
واحدحسابی- منطقی
logic operation
عمل منطقی
logic operator
اپراتور منطقی
logic probe
کاوشگر منطقی
logic product
حاصلضرب منطقی
or
یای منطقی
rational
عقلانی منطقی
rational numbers
اعداد منطقی
logical comparison
مقایسه منطقی
stand to reason
<idiom>
منطقی بودن
unreasoning
غیر منطقی
postulating
قیاس منطقی
postulates
قیاس منطقی
to stand to reason
منطقی است
illogic
غیر منطقی
postulate
قیاس منطقی
postulation
قیاس منطقی
prelogical
پیش منطقی
syllogism
قضیه منطقی
syllogism
قیاس منطقی
sorites
تسلسل منطقی
rational expectations
انتظارات منطقی
paralogism
لغزش منطقی
logical multiply
ضرب منطقی
postulated
قیاس منطقی
non logical
غیر منطقی
nonsequitur
غیر منطقی
syntaxic thought
اندیشه منطقی
logic programming
برنامه نویسی منطقی
lemma
صغرای قیاس منطقی
syllogize
بشکل منطقی دراوردن
logic theorist
نظریه پرداز منطقی
irrationalize
غیر منطقی کردن
logical 0 state
حالت صفر منطقی
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
hysteron proteron
قلب غیر منطقی
rational producer
تولید کننده منطقی
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
elenctic
مبنی برتکذیب منطقی
logic shift
تغییر مکان منطقی
rational numbers
اعداد منطقی
[ریاضی]
logical conjunction
عطف منطقی
[ریاضی]
thick
<idiom>
احمق ،غیر منطقی
logic analyzer
تحلیل کننده منطقی
propositions
مقصود قیاس منطقی
propositioning
مقصود قیاس منطقی
propositioned
مقصود قیاس منطقی
proposition
مقصود قیاس منطقی
illogicality
غیر منطقی بودن
nor
نفی جمع منطقی
logic designer
طراح مدارهای منطقی
random logic design
طرح منطقی تصادفی
logical shift
تغییر مکان منطقی
not
نفی منطقی نقیض
premise
فرض منطقی کردن
inconsequential
غیر منطقی نامربوط
noetic
ذهنی قیاس منطقی
minor term
صغرای قیاس منطقی
logical positivism
اثبات گرایی منطقی
matter of course
بدیهی نتیجه منطقی
pars rationabilis
قسمت منطقی و عقلایی
premised
فرض منطقی کردن
premisses
فرض منطقی کردن
nand
نفی ضرب منطقی
logical unit number
شماره منطقی دستگاه
majorpremise
کبرای قضیه منطقی
logical data design
طرح داده منطقی
premised
صغری وکبرای قیاس منطقی
premise
صغری وکبرای قیاس منطقی
legitimize
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing
منطقی و معقول جلوه دادن
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
logical format
قالب بندی یا فرمت منطقی
pla
ارایه منطقی برنامه پذیر
legitimising
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization
منطقی و معقول جلوه دادن
premisses
صغری وکبرای قیاس منطقی
casuistry
استدلال غلط وغیر منطقی
rationabile stoverium
نفقهای که میزان ان منطقی باشد
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
legitimised
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises
منطقی و معقول جلوه دادن
canonic
مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
pla
ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
postulate
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
postulated
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
lemma
کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulates
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
fpla
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com