English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
bookbindery کارخانه صحافی
Other Matches
in sheets صحافی نشده
bindings انقیاد صحافی
offsetting حاشیه صحافی
offset حاشیه صحافی
in quires صحافی نشده
bindery موسسه صحافی
bookbinding صحافی کتاب
binding انقیاد صحافی
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
rebind دوباره صحافی کردن
bibliopegy هنر صحافی کتب
binding صحافی کردن به هم بستن
bindings صحافی کردن به هم بستن
solute صحافی نشده بهم نپیوسته
binds چسباندن صحافی کردن ودوختن
bind چسباندن صحافی کردن ودوختن
brochure کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
skiver چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
workhouse کارخانه
plants کارخانه
workhouses کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
plant کارخانه
works کارخانه
workplaces کارخانه
workplace کارخانه
coopery کارخانه
shopped کارخانه
shop کارخانه
worked کارخانه
work کارخانه
manufactory کارخانه
shops کارخانه
house work کارخانه
factory کارخانه
factories کارخانه
lock out تعطیل کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
ice plant کارخانه یخ ساز
ex mill تحویل در کارخانه
ex factory تحویل در کارخانه
electric plant کارخانه برق
cut back تعطیل کارخانه
cotton mill کارخانه نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton factory کارخانه نخ ریسی
factory chimney دودکش کارخانه
fulling mill کارخانه قصاری
generating station کارخانه برق
generating plant کارخانه برق
gas works کارخانه گاز
manufaturer صاحب کارخانه
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
out <adv.> بیرون از کارخانه
works superintendent مدیر کارخانه
plant mixing امیختن در کارخانه
packinghouse کارخانه کنسروسازی
packingplant کارخانه کنسروسازی
pilot plant کارخانه نمونه
plant construction ساختمان کارخانه
plant mixing اختلاط در کارخانه
power house کارخانه برق
sirenic سوت کارخانه
smeltery کارخانه گدازگری
smelting plant کارخانه ذوب
works inspector بازرس کارخانه
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
installation کارخانه نصب
shedding کارخانه سرپوشیده
cast steel plant کارخانه فولادریزی
shed کارخانه سرپوشیده
manufacturing کارخانه دار
industrialists کارخانه دار
industrialist کارخانه دار
manufacturers صاحب کارخانه
studios کارگاه کارخانه
manufacturer صاحب کارخانه
studio کارگاه کارخانه
breweries کارخانه ابجوسازی
mill کارخانه نورد
gasworks کارخانه گاز
mills کارخانه نورد
siren سوت کارخانه
installations کارخانه نصب
sheds کارخانه سرپوشیده
cement plant کارخانه سیمان
plant نبات کارخانه
plants نبات کارخانه
sirens سوت کارخانه
brewery کارخانه ابجوسازی
spinning کارخانه نخریسی
power stations کارخانه برق
power station کارخانه برق
car factory کارخانه خودروسازی
chimney stalk دودکش کارخانه
ropewalk کارخانه طناب سازی
tinwork کارخانه قلع کاری
firm کارخانه موسسه بازرگانی
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
dockyards کارخانه کشتی سازی
saw mill کارخانه اره کشی
ship yard کارخانه کشتی سازی
field خارج اداره یا کارخانه
salt works کارخانه نمک سازی
stonework کارخانه سنگ بری
smeltery کارخانه ذوب فلزات
dockyard کارخانه کشتی سازی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
plant ماشین الات کارخانه
plant محل کارخانه یا کارگاه
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
plants ماشین الات کارخانه
plants محل کارخانه یا کارگاه
shipyard کارخانه کشتی سازی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
wirework کارخانه سیم سازی
shipyards کارخانه کشتی سازی
gas works tar قطران کارخانه گاز
dye works کارخانه رنگ سازی
iron foundry کارخانه ذوب اهن
fielded خارج اداره یا کارخانه
lead works کارخانه سرب گدازی
glassworks کارخانه شیشه گری
creamery کارخانه کره گیری
lock out بسته شدن کارخانه
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
mills کارخانه اسیاب کردن
fields خارج اداره یا کارخانه
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
gas works کارخانه تولید گاز
shopped کارخانه خرید کردن
mill کارخانه اسیاب کردن
coking plant کارخانه ذغال سازی
engineering works کارخانه ماشین سازی
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
energy plant کارخانه تولید نیرو
concrete plant کارخانه بتن سازی
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
pottery factory کارخانه چینی سازی
foundries کارخانه گداز فلز
foundries کارخانه ذوب فلز
foundry کارخانه گداز فلز
foundry کارخانه ذوب فلز
printworks کارخانه چیت بافی
shop کارخانه خرید کردن
nailery کارخانه میخ سازی
concreting plant کارخانه بتن سازی
contractor plant کارخانه پیمان کار
shops کارخانه خرید کردن
powder mill کارخانه باروت سازی
grindery کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
distillery کارخانه یا محل تقطیر رسومات
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
distilleries کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
dairy farm مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
sawmills کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmill کارخانه چوب بری والوارسازی
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
installs قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
laboratorial ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
blueprints تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprint تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
feed stock مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
set value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com