Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
Other Matches
businesses
موسسه بازرگانی
business
موسسه بازرگانی
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
productions
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
institutes
موسسه
corporations
موسسه
instituting
موسسه
enterprise
موسسه
establishment
موسسه
enterprises
موسسه
establishments
موسسه
institute
موسسه
institution
موسسه
corporation
موسسه
stablishment
موسسه
inst
موسسه
instituted
موسسه
credit institution
موسسه اعتباری
closed shops
موسسه کارشناسی
installation
موسسه نظامی
correctional institution
موسسه تادیبی
closed shop
موسسه کارشناسی
foundation
موسسه خیریه
pawnshop
موسسه رهنی
economic unit
موسسه دولتی و ...
finance house
موسسه مالی
enterprises
موسسه اقتصادی
foundress
موسسه بانیه
enterprise
موسسه اقتصادی
installations
موسسه نظامی
charities
موسسه خیریه
charity
موسسه خیریه
entities
موسسه مستقل
entity
موسسه مستقل
translation agency
موسسه ترجمه
bindery
موسسه صحافی
installation property
مایملک موسسه
discount house
موسسه تنزیل
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
charitable institution
موسسه خیریه
establishment
موسسه دسته کارکنان
joint enterprise
موسسه اقتصادی مشترک
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
jobholder
عضو ثابت موسسه
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
institute of materials management
موسسه مدیریت مواد
social service
موسسه تعاون اجتماعی
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
establishments
موسسه دسته کارکنان
shipping agent
موسسه حمل کالا
consolidation
ادغام دو یا چند موسسه
charles babbage institute
موسسه چارلز بابیج
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
nonprofit firm
موسسه غیر انتفاعی
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
carrier
موسسه حمل و نقل
carriers
موسسه حمل و نقل
wiring
موسسه سیم سازی
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
firm
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmer
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
clearinghouse
موسسه تهاتری لندن انبار
firms
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmest
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
outsiders
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
outsider
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
haute couturer
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
for-profit
<adj.>
بازرگانی
emporetic
بازرگانی
mercantile
بازرگانی
commerce
بازرگانی
commercial
<adj.>
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
بازرگانی
trading
بازرگانی
commercial
بازرگانی
mercantile agent
بازرگانی
trade
بازرگانی
relating to business
<adj.>
بازرگانی
business
<adj.>
بازرگانی
merchantry
بازرگانی
traded
بازرگانی
net net worth
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
balance of trade
تراز بازرگانی
bilateral trade
بازرگانی دو طرفه
bill exchange
برات بازرگانی
commercial banks
بانکهای بازرگانی
mercantilism
سیاست بازرگانی
merchant marine
ناوگان بازرگانی
merchantman
کشتی بازرگانی
trade union
اتحادیه بازرگانی
internal trade
بازرگانی داخلی
idiograph
نشان بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
maritime commerce
بازرگانی دریایی
mart
مرکز بازرگانی
trades unions
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
business activity
فعالیت بازرگانی
foreign trade
بازرگانی خارجی
board of trade
هیئت بازرگانی
domestic trade
بازرگانی داخلی
volume of trade
حجم بازرگانی
quasi commercial
شبه بازرگانی
commercial attache
وابسته بازرگانی
commercial policy
سیاست بازرگانی
commercial representative
نمایندگی بازرگانی
commercial tax
مالیات بازرگانی
trade mark
علامت بازرگانی
trade deficit
کسری بازرگانی
quasi commercial
نیمه بازرگانی
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
board of trade
وزارت بازرگانی
business cycle
دور بازرگانی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
business union
اتحادیه بازرگانی
trade secrets
اسرار بازرگانی
chamber of commerce
اطاق بازرگانی
chamber of commerce
اتاق بازرگانی
trade secret
اسرار بازرگانی
sea borne commerce
بازرگانی دردریا
merchant banks
بانک بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
jobbing
واسطه بازرگانی
trade fairs
نمایشگاه بازرگانی
commercially
از راه بازرگانی
chamber of trade
اتاق بازرگانی
trade fair
نمایشگاه بازرگانی
emporia
مرکز بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
emporiums
مرکز بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
house organ
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
shop
کارخانه
factory
کارخانه
work
کارخانه
worked
کارخانه
coopery
کارخانه
factories
کارخانه
shopped
کارخانه
workplace
کارخانه
manufactory
کارخانه
workhouses
کارخانه
house work
کارخانه
plants
کارخانه
factory-spun
نخ کارخانه ای
workhouse
کارخانه
works
کارخانه
plant
کارخانه
shops
کارخانه
workplaces
کارخانه
business
کسب و کار بازرگانی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
commercial intercourse
معامله یا مراوده بازرگانی
businesses
کسب و کار بازرگانی
brokered
واسطه معاملات بازرگانی
brokering
واسطه معاملات بازرگانی
brokers
واسطه معاملات بازرگانی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
broker
واسطه معاملات بازرگانی
trade journal
روزنامه یا مجله بازرگانی
business transaction
داد و ستد بازرگانی
maritime
وابسته به بازرگانی دریایی
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
ideograph
سمبل و علامت بازرگانی
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
ieee
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
colony
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
manufaturer
صاحب کارخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com