English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (2 milliseconds)
English Persian
smeltery کارخانه گدازگری
Other Matches
smelting گدازگری
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
plant کارخانه
workplaces کارخانه
workplace کارخانه
shopped کارخانه
coopery کارخانه
works کارخانه
plants کارخانه
shop کارخانه
worked کارخانه
shops کارخانه
workhouse کارخانه
workhouses کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
house work کارخانه
work کارخانه
manufactory کارخانه
factories کارخانه
factory کارخانه
sirens سوت کارخانه
manufacturer صاحب کارخانه
manufacturers صاحب کارخانه
bookbindery کارخانه صحافی
plant mixing اختلاط در کارخانه
cast steel plant کارخانه فولادریزی
cement plant کارخانه سیمان
car factory کارخانه خودروسازی
chimney stalk دودکش کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
packingplant کارخانه کنسروسازی
lock out تعطیل کارخانه
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
pilot plant کارخانه نمونه
manufaturer صاحب کارخانه
plant construction ساختمان کارخانه
ice plant کارخانه یخ ساز
cotton factory کارخانه نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton mill کارخانه نخ ریسی
cut back تعطیل کارخانه
smelting plant کارخانه ذوب
electric plant کارخانه برق
ex factory تحویل در کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
factory chimney دودکش کارخانه
works inspector بازرس کارخانه
plant mixing امیختن در کارخانه
gas works کارخانه گاز
generating plant کارخانه برق
sirenic سوت کارخانه
power house کارخانه برق
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
generating station کارخانه برق
packinghouse کارخانه کنسروسازی
works superintendent مدیر کارخانه
fulling mill کارخانه قصاری
shedding کارخانه سرپوشیده
installations کارخانه نصب
sheds کارخانه سرپوشیده
spinning کارخانه نخریسی
plant نبات کارخانه
manufacturing کارخانه دار
installation کارخانه نصب
gasworks کارخانه گاز
studio کارگاه کارخانه
studios کارگاه کارخانه
industrialist کارخانه دار
industrialists کارخانه دار
mill کارخانه نورد
brewery کارخانه ابجوسازی
power station کارخانه برق
power stations کارخانه برق
shed کارخانه سرپوشیده
breweries کارخانه ابجوسازی
plants نبات کارخانه
out <adv.> بیرون از کارخانه
siren سوت کارخانه
mills کارخانه نورد
powder mill کارخانه باروت سازی
ropewalk کارخانه طناب سازی
printworks کارخانه چیت بافی
pottery factory کارخانه چینی سازی
salt works کارخانه نمک سازی
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
wirework کارخانه سیم سازی
tinwork کارخانه قلع کاری
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
smeltery کارخانه ذوب فلزات
ship yard کارخانه کشتی سازی
saw mill کارخانه اره کشی
field خارج اداره یا کارخانه
nailery کارخانه میخ سازی
shops کارخانه خرید کردن
plants محل کارخانه یا کارگاه
concrete plant کارخانه بتن سازی
concreting plant کارخانه بتن سازی
contractor plant کارخانه پیمان کار
plants ماشین الات کارخانه
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
plant محل کارخانه یا کارگاه
plant ماشین الات کارخانه
shipyards کارخانه کشتی سازی
shipyard کارخانه کشتی سازی
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
dockyard کارخانه کشتی سازی
shopped کارخانه خرید کردن
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
shop کارخانه خرید کردن
foundry کارخانه ذوب فلز
foundry کارخانه گداز فلز
coking plant کارخانه ذغال سازی
foundries کارخانه ذوب فلز
foundries کارخانه گداز فلز
stonework کارخانه سنگ بری
dockyards کارخانه کشتی سازی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
dye works کارخانه رنگ سازی
lead works کارخانه سرب گدازی
gas works tar قطران کارخانه گاز
fielded خارج اداره یا کارخانه
fields خارج اداره یا کارخانه
iron foundry کارخانه ذوب اهن
mill کارخانه اسیاب کردن
mills کارخانه اسیاب کردن
glassworks کارخانه شیشه گری
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
gas works کارخانه تولید گاز
creamery کارخانه کره گیری
energy plant کارخانه تولید نیرو
engineering works کارخانه ماشین سازی
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
lock out بسته شدن کارخانه
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
sawmill کارخانه چوب بری والوارسازی
grindery کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
sawmills کارخانه چوب بری والوارسازی
dairy farm مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
distillery کارخانه یا محل تقطیر رسومات
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
distilleries کارخانه یا محل تقطیر رسومات
install قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installs قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
laboratorial ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
blueprints تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
blueprint تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
feed stock مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
set value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
turnery کارخانه تراش ماشین تراش
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sawmills کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
sawmill کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com