English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (4 milliseconds)
English Persian
trench knife کارد سنگری
Other Matches
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
war to the knife کارد و کارد کشی
mine thrower یکجور توپ سنگری
entrench به سنگر رفتن سنگری شدن
barbette سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
knuckle guard کارد
straight dagger کارد
daggar کارد
knuckle bow کارد
stiletto کارد
stilettos کارد
gulleys کارد کندن
haft دسته کارد
knife-edge لبه کارد
paper knife کارد کاغذبری
plaster cutting knife کارد گچبری
knife-edges لبه کارد
gullies کارد کندن
knife edge لبه کارد
turning tool کارد تراش
gully کارد کندن
tableware کارد و چنگال
cutlery کارد وچنگال
knife کارد زدن
knife : چاقو کارد
knifed کارد زدن
knifed : چاقو کارد
knifes کارد زدن
knifes : چاقو کارد
cutlery کارد و چنگال
cutler کارد فروش
cutlery کارد وچنگال فروشی
machete کارد بزرگ و سنگین
machetes کارد بزرگ و سنگین
coulter علف بر- کارد گاواهن
bread knife کارد نان بری
shuto لبه کارد مانند دست
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
matchet یکجور کارد بزرگ درامریکا
back jackknife شیرجه از جلو بصورت کارد
One man sows and another reaps. <proverb> یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com