Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Other Matches
zootechny
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics
روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechny
روش تربیت و رام کردن جانوران
domestic animals
حیوانات اهلی
farms
پرورشگاه حیوانات اهلی
farm
پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed
پرورشگاه حیوانات اهلی
privilegium
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
animal husband
پرورش جانوران اهلی
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnical
وابسته به فن تربیت حیوانات
reclaim animal
حیوانات وحشی تربیت شده
humane killer
تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
lethal chamber
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
domesticates
اهلی کردن
domesticate
اهلی کردن
domesticating
اهلی کردن
abet
تربیت کردن
abets
تربیت کردن
abetted
تربیت کردن
abetting
تربیت کردن
educate
تربیت کردن
give lessons
تربیت کردن
teach
تربیت کردن
train
[teach]
تربیت کردن
rears
تربیت کردن
rearing
تربیت کردن
reared
تربیت کردن
rear
تربیت کردن
instruct
تربیت کردن
train
تربیت کردن
trains
تربیت کردن
educating
تربیت کردن
educates
تربیت کردن
trained
تربیت کردن
to bring up
تربیت کردن
educate
تربیت کردن
school
تادیب یا تربیت کردن
schools
تادیب یا تربیت کردن
dicker
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
well-bred
با تربیت تربیت شده
Are animals able to think ?
آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
outbreed
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
halterbreak
کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
breed
تولید کردن تربیت کردن
breeds
تولید کردن تربیت کردن
taming
اهلی
domesticated
اهلی
native
اهلی
natives
اهلی
domestic
اهلی
tamest
اهلی
tamer
اهلی
tames
اهلی
tamed
اهلی
tame
اهلی
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
tamely
بطور اهلی
live stock
چارپایان اهلی
Aborigine
اهلی قدیم
domesticity
حالت اهلی
fox terrier
نوعی سگ اهلی
livestock
چارپایان اهلی
naturalized
اهلی شده
domestication
اهلی سازی
domesticated
اهلی شده
semidomesticated
نیمه اهلی
petted
حیوان اهلی منزل
domestically
بطور خانوادگی و اهلی
pets
حیوان اهلی منزل
pet
حیوان اهلی منزل
judging
کارشناس
judges
کارشناس
expert
کارشناس
connoisseur
کارشناس
analyst
کارشناس
analysts
کارشناس
judged
کارشناس
judge
کارشناس
au fait
کارشناس
experts
کارشناس
actuary
کارشناس بیمه
technologist
کارشناس تکنولوژیست
electric engineer
کارشناس برق
volcanist
کارشناس اتشفشانی
actuaries
کارشناس بیمه
qualified
کارشناس موصوف
experts
متخصص کارشناس
critic
کارشناس خبره
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
critics
کارشناس خبره
expert
متخصص کارشناس
consecrating
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrate
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates
ویژه کردن تخصیص دادن
seasoning klin
کوره ویژه خشک کردن
manx cat
گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
water buffalo
گاو میش اهلی شده اسیایی
thremmatology
علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
adjuster
کارشناس در خسارت بیمه
educationist
کارشناس اموزش و پرورش
technician
ذیفن کارشناس فنی
he posed as an expert
خود را کارشناس وانمودکردن
skilled witness
کارشناس اهل خبره
educationists
کارشناس اموزش و پرورش
acoustician
کارشناس علم اصوات
educationalists
کارشناس اموزش و پرورش
educationalist
کارشناس اموزش و پرورش
zoogeographer
کارشناس جغرافیای حیوانی
technicians
ذیفن کارشناس فنی
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
specialize
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specializing
ویژه کاری کردن متخصص شدن
straightjacket
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
specializes
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises
ویژه کاری کردن متخصص شدن
trimming tool
ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
to tick
کار کردن به نحوه ویژه یا درست
straitjacket
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
sanitarian
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
qualified person
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
financier
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financiers
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
beading machine
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
paints
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
lore
حیوانات
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
fauna
حیوانات یک اقلیم
zoolatry
پرستش حیوانات
dung
مدفوع حیوانات
venery
حیوانات شکارشونده
buggery with animals
جماع با حیوانات
rodentia
حیوانات قراضه
chits
توله حیوانات
breeding
پرورش حیوانات
wildlife
حیوانات وحشی
foal
توله حیوانات
chit
توله حیوانات
put away
<idiom>
کشتن حیوانات
zootomy
تشریح حیوانات
foals
توله حیوانات
stray animals
حیوانات ضاله
bestiality
جماع با حیوانات
home range
جایگاه حیوانات
feedstuff
خوراک حیوانات
big game
شکار حیوانات بزرگ
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
forepaw
پنجه دست حیوانات
bull
حیوانات نر بزرگ فرمان
pedication
عمل جنسی با حیوانات
bulls
حیوانات نر بزرگ فرمان
woodnote
صدای حیوانات جنگل
make friends
<idiom>
رفاقت با حیوانات ومردم
faunology
جانوران
acron
قسمت قدامی حیوانات بنددار
soilage
علف تازه علوفه حیوانات
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
beaver
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
penning
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen
حیوانات اغل خانه ییلاقی
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
zoomorphic
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
crest
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
mane
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
squamation
پوشش فلسی شکل حیوانات
parkas
نیم تنه پوست حیوانات
invertebrata
جانوران بی مهره
acephali
جانوران بیسر
kit
بچه جانوران
faunae
مربوط به جانوران
menagerie
نمایشگاه جانوران
implacentalia
جانوران بی جفت
lights
ریه جانوران
vermin
جانوران موذی
animal kingdom
جهان جانوران
faunis
الهه جانوران
animals kingdom
جهان جانوران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com