Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English
Persian
staff
کارمندان کارکنان
staffed
کارمندان کارکنان
staffs
کارمندان کارکنان
Other Matches
public employees
کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
staffs
کارمندان
staffed
کارمندان
personnel
کارمندان
staff
کارمندان
employees
کارکنان
personnel
کارکنان
staff
کارکنان
staffed
کارکنان
staffs
کارکنان
operating staff
کارمندان عملیاتی
new employees
کارمندان تازه
civilian employees
کارمندان غیرنظامی
reduced employees
کارمندان کم شده
sit-down
اعتصاب کارمندان
supervisory staff
کارمندان مباشر
sit down
اعتصاب کارمندان
furnace crew
کارکنان کوره
ground crew
کارکنان هواپیما
hotel staff
کارکنان هتل
personnel training
اموزش کارکنان
private employees
کارکنان خصوصی
crew
کارکنان کشتی
staffed
1- ستاد 2- کارکنان
crew
کارکنان هواپیماوامثال ان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
crewed
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewed
کارکنان کشتی
crewing
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing
کارکنان کشتی
crews
کارکنان هواپیماوامثال ان
crews
کارکنان کشتی
employees empowerment
توانمندسازی کارکنان
staffs
1- ستاد 2- کارکنان
aircrews
کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrew
کارمندان و خلبانان هواپیما
reduced employees
کارمندان منفصل گردیده
white collar worker
کارمندان یقه سفید
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
establishments
موسسه دسته کارکنان
establishment
موسسه دسته کارکنان
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
coxswain
پیشکار کارکنان کشتی
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
commissaries
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
Full ( part) time employees .
کارمندان تمام (پاره ) وقت
class n allotment
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
secretariate
منشی گری کارمندان دبیرخانه
commissary
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
editorial board
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
to reduce an establishment
کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
slop chest
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
time clock
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
Stress reduces an employee's working capacity'
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
house organ
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
accrued benefit
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com