Dictiornary-Farsi | کارمند داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
insider	کارمند داخلی
insiders	کارمند داخلی


Other Matches

staff	با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed	با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs	با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
inquisitionist	کارمند
official	کارمند
members	کارمند
member of staff	کارمند
member	کارمند
white collar employee	کارمند
jobholder	کارمند
understaffed	کم کارمند
employee	کارمند
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
recruits	کارمند تازه
clerk	دفتردار کارمند
recruiting	کارمند تازه
recruited	کارمند تازه
recruit	کارمند تازه
staffers	کارمند اداره
personnel selection	کارمند گزینی
office-holders	کارمند دولت
employee	مستخدم زن کارمند
white-collar	کارمند دفتری
white collar	کارمند دفتری
office-holder	کارمند دولت
staffer	کارمند اداره
clerks	دفتردار کارمند
officer	کارمند دولت
contact field technician	کارمند فنی
incorporator	کارمند اتحادیه
public officer [American E]	کارمند دولت
civil servant [British E]	کارمند دولت
official	کارمند دولت
employe	مستخدم زن کارمند
probationer	کارمند استاژ
probationers	کارمند استاژ
civil servant	مستخدم یا کارمند دولت
rtegistrar	کارمند اداره ثبت
civil servants	مستخدم یا کارمند دولت
understaffed	دچار کمبود کارمند
timekeepers	کارمند ثبت اوقات
probationers	کارمند تحت ازمایش
probationer	کارمند تحت ازمایش
town clerk	کارمند شهرداری یافرمانداری
salaried	کارمند حقوق بگیر
officers	مامور کارمند اداری
gasmen	کارمند ادارهی گاز
gasman	کارمند ادارهی گاز
officer	مامور کارمند اداری
timekeeper	کارمند ثبت اوقات
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
clerk	کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerks	کارمند دفتری فروشنده مغازه
registrars	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrar	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
pooled	عده کارمند اماده برای انجام امری
pool	عده کارمند اماده برای انجام امری
pools	عده کارمند اماده برای انجام امری
golden handshakes	پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake	پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
Boxing Day	اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
yamen	اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
domestic	داخلی
internal medicine	طب داخلی
intramural	داخلی
endogenous	داخلی
municipal	داخلی
ben	داخلی
interiors	داخلی
interior	داخلی
anie	داخلی
indoor	داخلی
innate	داخلی
territorial	داخلی
insides	داخلی
inside	داخلی
in-	داخلی
internal door	در داخلی
in	داخلی
esoteric	داخلی
internal	داخلی
inner	داخلی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal heating	گرمایش داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal furnace	کوره داخلی
imside dimension	اندازه داخلی
internal reflector	رفلکتور داخلی
inboard aileron	شهپر داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
inferior planets	سیارههای داخلی
indoor antenna	انتن داخلی
inferior conjunction	مقارنه داخلی
internal connection	اتصال داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal modem	مدم داخلی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal pole	قطب داخلی
internal power	مصرف داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal programme	برنامه داخلی
endosmosis	حلول داخلی
endoparasite	انگل داخلی
endogenous variable	متغیر داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal resistance	مقاومت داخلی
internal memory	حافظه داخلی
internal development	رشد داخلی
home trade	تجارت داخلی
home currency	پول داخلی
internal defense	دفاع داخلی
home rule	حکومت داخلی
home product	محصولات داخلی
home market	بازار داخلی
home made	ساخت داخلی
internal crack	ترک داخلی
home consumption	مصرف داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal current	جریان داخلی
ductless gland	غددمترشح داخلی
inland duty	گمرک داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal armature	ارمیچر داخلی
inside micrometer	میکرومتر داخلی
inside hinge	لولای داخلی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
inside draft	شیب داخلی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal boffles	تیغههای داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
inside thread	مارپیچ داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
inside wing	بال داخلی
internal ear	گوش داخلی
interior affairs	امور داخلی
interconnection	اتصالی داخلی
interior architecture	معماری داخلی
interior ballistics	بالیستیک داخلی
intercommunication	ارتباط داخلی
interior guard	نگهبان داخلی
interior span	دهانه داخلی
interior wall	دیوار داخلی
internal electrode	الکترود داخلی
intermediate structure	ساختمان داخلی
interference drag	پسای داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal conductor	سیم داخلی
inner planets	سیارات داخلی
inner loop	حلقه داخلی
inner liner	روکش داخلی
inner harbor	بندر داخلی
inner bottom	جدار داخلی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal force	نیروی داخلی
inland waterway	ابراه داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
inner product	ضرب داخلی
internal circuit	مدار داخلی
inside diameter	قطر داخلی
inside caliper	کولیس داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal clock	ساعت داخلی
inner zone	منطقه داخلی
internal energy	انرژی داخلی
internal combustion	احتراق داخلی
internal commerce	تجارت داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
inland rules	قوانین داخلی
internal ruling	نظامنامه داخلی
inward light	نور داخلی
municipal law	حقوق داخلی
bulkheads	جدار داخلی
bulkhead	جدار داخلی
rules of procedure	نظامنامه داخلی
civil	داخلی حقوقی
internal short circuit	کوتهمداری داخلی
territorial sea	دریای داخلی
inward	داخلی باطنی
stability	ثبات داخلی
in-fighting	جنگ داخلی
municipal court	دادگاه داخلی
Inland Revenue	درامد داخلی
local currency	پول داخلی
local subscriber	مشترک داخلی
intercoms	ارتباط داخلی
marketing audit	کنترل داخلی
intercoms	مخابرات داخلی
intercom	ارتباط داخلی