English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
emergency works کارهای اضطراری
Other Matches
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
coactive اضطراری
emergencies اضطراری
auxiliaries اضطراری
auxiliary اضطراری
involuntary اضطراری
emergency اضطراری
compulsive اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
insurance stockage ذخیره اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
missed approach فرود اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
standby battery باتری اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency air هوای اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
mayday پیام اضطراری
maydays پیام اضطراری
ditching فرود اضطراری
landing mat باند فرود اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency فوق العاده اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
lunces کارهای غریب
earth work کارهای خاکی
meshwork کارهای مشبک
miscellaneous works کارهای مختلف
daily round کارهای روزانه
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
diabolism کارهای شیطانی
temporary works کارهای موقت
previous work کارهای قبلی
preliminary works کارهای مقدماتی
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
wirework کارهای سیمی
the galleys کارهای سخت
auxiliary work کارهای اضافی
interior affairs کارهای درونی
cementation کارهای سیمانی
incidental works کارهای اتفاقی
chore کارهای عادی و روزمره
chores کارهای عادی و روزمره
light housekeeping کارهای سبک خانکی
light housekeeping کارهای خانه داری
welfare work کارهای عام المنفعه
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
logjam کارهای عقب افتاده
navvies کارگر کارهای خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
foppery جلفی کارهای جلف
public works کارهای ساختمانی همگانی
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
diabolize کارهای شیطانی کردن
mundane affairs کارهای این جهان
customs agent واسطه کارهای گمرکی
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com