English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
wirework کارهای سیمی
Other Matches
wire cloth تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
wiry سیمی
stringed سیمی
backstop حصار سیمی
tightwire طناب سیمی
three wire system دستگاه سه سیمی
three wire generator دینام سه سیمی
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
wire netting تور سیمی
greyhounds غربال سیمی
wire core مغزی سیمی
wire hinge لولای سیمی
wire rope طناب سیمی
wire ropes طنابهای سیمی
netting تور سیمی
wire gauze توری سیمی
hawser طناب سیمی
hawsers طناب سیمی
netting شبکه سیمی
greyhound غربال سیمی
wire beater همزن سیمی
wire drag لاروب سیمی
open wire line خط سیمی لخت
stringed instruments سازهای سیمی
cable طناب سیمی
cabled طناب سیمی
open wire line خط سیمی هوایی
quadded cable کابل چهار سیمی
phantom circuit مدار چهار سیمی
plated wire memory حافظه سیمی اندوده
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
griddle غربال سیمی کارگران
griddles غربال سیمی کارگران
beach matting تور سیمی ساحلی
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
wire netting بافت توری سیمی
phantomed cable کابل چهار سیمی
screened تور سیمی نصب کردن
screening, screenings تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی نصب کردن
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
string band دسته موزیک سازهای سیمی
screens تور سیمی نصب کردن
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screen تور سیمی پنجره توری دار
screened تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
screens تور سیمی پنجره توری دار
cords سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
viola d'amore ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
incidental works کارهای اتفاقی
interior affairs کارهای درونی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
meshwork کارهای مشبک
temporary works کارهای موقت
auxiliary work کارهای اضافی
earth work کارهای خاکی
cementation کارهای سیمانی
diabolism کارهای شیطانی
daily round کارهای روزانه
lunces کارهای غریب
previous work کارهای قبلی
the galleys کارهای سخت
emergency works کارهای اضطراری
miscellaneous works کارهای مختلف
preliminary works کارهای مقدماتی
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
foppery جلفی کارهای جلف
light housekeeping کارهای خانه داری
diabolize کارهای شیطانی کردن
navvies کارگر کارهای خاکی
light housekeeping کارهای سبک خانکی
chore کارهای عادی و روزمره
chores کارهای عادی و روزمره
mundane affairs کارهای این جهان
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
welfare work کارهای عام المنفعه
public works کارهای ساختمانی همگانی
navvy کارگر کارهای خاکی
logjam کارهای عقب افتاده
customs agent واسطه کارهای گمرکی
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirating ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirated ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirates ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirate ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com