English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
diabolize کارهای شیطانی کردن
Other Matches
diabolism کارهای شیطانی
bedevils دارای روح شیطانی کردن
bedevil دارای روح شیطانی کردن
bedevilled دارای روح شیطانی کردن
bedevilling دارای روح شیطانی کردن
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
to fly with the owl کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
diabolical شیطانی
devilship شیطانی
devilment شیطانی
diabolic شیطانی
sinister شیطانی
satanic شیطانی
fiendish شیطانی
demoniacal شیطانی دیوی
deviltry عمل شیطانی
demoniac شیطانی دیوی
demonic شیطانی دیوانه
devilry عمل شیطانی
devilment وسوسهء شیطانی
He is a naughty boy . بچه شیطانی است
frailer سست در برابروسوسه شیطانی
frailest سست در برابروسوسه شیطانی
frail سست در برابروسوسه شیطانی
fool's cap کلاه شیطانی مخصوص دلقک ها
foolscap کلاه شیطانی مخصوص دلقک ها
diabol کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
diabolo کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
incidental works کارهای اتفاقی
daily round کارهای روزانه
auxiliary work کارهای اضافی
wirework کارهای سیمی
preliminary works کارهای مقدماتی
earth work کارهای خاکی
lunces کارهای غریب
the galleys کارهای سخت
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
previous work کارهای قبلی
temporary works کارهای موقت
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
emergency works کارهای اضطراری
interior affairs کارهای درونی
cementation کارهای سیمانی
miscellaneous works کارهای مختلف
meshwork کارهای مشبک
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
chores کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
light housekeeping کارهای سبک خانکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping کارهای خانه داری
chore کارهای عادی و روزمره
logjam کارهای عقب افتاده
welfare work کارهای عام المنفعه
navvies کارگر کارهای خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
public works کارهای ساختمانی همگانی
foppery جلفی کارهای جلف
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
mundane affairs کارهای این جهان
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirate ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirated ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com