Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English
Persian
specification
کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
Other Matches
to work with a will
بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
criterion
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
designs
مشخصاتی برای طراحی یک محصول
design
مشخصاتی برای طراحی یک محصول
functional
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
config.sys
در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
adopted
پذیرفته
agreed to
پذیرفته
agreed
پذیرفته
accepted
پذیرفته
received
پذیرفته
taken
پذیرفته
unquestioned
پذیرفته
avowed
پذیرفته
agreed
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
admitted
پذیرفته شده
to pass muster
پذیرفته شدن
he was received to membership
بعضویت پذیرفته شد
his was granted
دعایش پذیرفته شد
to go down
پذیرفته شدن
allowed
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
approved
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
passed
<adj.>
<past-p.>
پذیرفته شده
slav declined
اسلاو پذیرفته نشده
accepted barbarism
غلط مشهور یا پذیرفته
administrative acceptees
پرسنل پذیرفته شده
acceptably
چنانچه پذیرفته شود
slav accepted
اسلاو پذیرفته شده
inductee
استخدامی پذیرفته شده
persona non grata
شخص پذیرفته نشده
queen's gambit accepted
گامبی وزیر پذیرفته شده
queen's gambit declined
گامبی وزیر پذیرفته نشده
to meet with a repulse
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
matriculate
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
king's gambit declined
گامبی شاه پذیرفته نشده
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculates
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to be called at the bar
به سمت وکالت پذیرفته شدن
inactivate
بی کارکردن
go
کارکردن
to pull together
با هم کارکردن
goes
کارکردن
worked
کارکردن
acted
کارکردن
work
کارکردن
act
کارکردن
a bitter pill to swallow
<idiom>
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
asylee
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalize
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to work together
باهم کارکردن
to work cheap
بامزدکم کارکردن
speeding
سریع کارکردن
collaborating
باهم کارکردن
to act jointly
باهم کارکردن
counterwork
برخلاف کارکردن
cowork
باهم کارکردن
toa for a job or position
درخواست کارکردن
to paddle one's own canoe
مسقلانه کارکردن
overlabour
زیاد کارکردن
to pull a lone oar
تنها کارکردن
cooperate
باهم کارکردن
collaborates
باهم کارکردن
collaborated
باهم کارکردن
overworks
زیاد کارکردن
overwork
زیاد کارکردن
speeds
سریع کارکردن
runs
کارکردن موتور
run
کارکردن موتور
operation
کارکردن با یک وسیله
fags
سخت کارکردن
fag
سخت کارکردن
speed
سریع کارکردن
upping
اجرا یا کارکردن
upped
اجرا یا کارکردن
collaborate
باهم کارکردن
overworked
زیاد کارکردن
overworking
زیاد کارکردن
slave
سخت کارکردن
slaved
سخت کارکردن
slaves
سخت کارکردن
slaving
سخت کارکردن
up
اجرا یا کارکردن
margin
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
Nothing can excuse such impoliteness.
هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
function
عمل کردن کارکردن
moonlighted
بطور قاچاقی کارکردن
moonlight
بطور قاچاقی کارکردن
to act independently of others
مستقلانه یا جداگانه کارکردن
knuckle down
<idiom>
مشتاقانه شروع به کارکردن
do the trick
<idiom>
خیلی خوب کارکردن
geologize
در زمین شناسی کارکردن
gears
کردن اماده کارکردن
geared
کردن اماده کارکردن
to peg a way at some work
پیوسته درسرچیزی کارکردن
gear
کردن اماده کارکردن
passages
رویداد کارکردن مزاج
passage
رویداد کارکردن مزاج
qualified for work
شایسته یاقابل کارکردن
moonlighting
بطور قاچاقی کارکردن
refitted
دوباره اماده کارکردن
fit to work
شایسته یاقابل کارکردن
fit to work
اماده برای کارکردن
refits
دوباره اماده کارکردن
dejecta
کارکردن مزاج مریض
refit
دوباره اماده کارکردن
refitting
دوباره اماده کارکردن
functioned
عمل کردن کارکردن
moonlights
بطور قاچاقی کارکردن
functions
عمل کردن کارکردن
automation
بطور خودکار کارکردن
alekhine's variation
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
non matriculated
دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
to work it
<idiom>
روی چیزیی کارکردن و حل کردن
To work like a beaver .
مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
grinds
اسیاب شدن سخت کارکردن
telecommuting
عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
grind
اسیاب شدن سخت کارکردن
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
to turn over
واژگون کردن کارکردن دراوردن
frob
کارکردن با دسته فرمان وماوس
geometrize
از روی قواعد هندسی کارکردن
labourvi
رنج بردن سخت کارکردن
drudges
جان کندن بیمیلانه کارکردن
drudge
جان کندن بیمیلانه کارکردن
to do a lesson
درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
crack the whip
<idiom>
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
burns
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burn
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
approval
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serials
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to swear in
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
affirmative
سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP
پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
postulate
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
compatibility
توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
technical
وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com