Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
waterside workmen
کارگران کنار دریا
Other Matches
shore
کنار دریا
strand
کنار دریا
shores
کنار دریا
coasts
کنار دریا
waterside
کنار دریا
strands
کنار دریا
foreshores
کنار دریا
seacoast
دریا کنار
coast
کنار دریا
foreshore
کنار دریا
seastrand
دریا کنار
seaside
دریا کنار
sea dike
دیوار کنار اب دریا
seafronts
اسکله کنار دریا
holiday by the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
inshore
نزدیک دریا کنار
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
seafront
اسکله کنار دریا
polder
اراضی پست کنار دریا
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .
امسال تابستان می رویم کنار دریا
water terminal
ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
labours
کارگران
workers
کارگران
blue collar employees
کارگران
farm labors
کارگران مزارع
farm labors
کارگران کشاورزی
wildcat strike
<idiom>
اعتصاب کارگران
Company town
شهرک کارگران
labor service
اتحادیه کارگران
foreman
مباشر کارگران
picket lines
صف کارگران اعتصابی
labor unions
اتحادیه کارگران
picket line
صف کارگران اعتصابی
workforce
شمار کارگران
industrial workers
کارگران صنعتی
foremen
مباشر کارگران
dormitory-suburb
خوابگاه کارگران
labor union
اتحادیه کارگران
manual workers
کارگران دستکار
skilled workers
کارگران متخصص
labourunion
اتحادیه کارگران
labour union
اتحادیه کارگران
profit sharing
سهم کارگران از سود
the men were locked out
در را بروی کارگران بستند
work people
کارگران طبقه کارگر
profit-sharing
سهم کارگران از سود
griddles
غربال سیمی کارگران
griddle
غربال سیمی کارگران
caboose
اطاق کارگران قطار
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
All of the workers want to go.
تمام کارگران می خواهند بروند
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
it spells ruin to the workmen
متضمن خانه خرابی کارگران است
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
banks
کنار
ex
کنار
recesses
کنار
brims
کنار
side aisle
کنار
margin
کنار
verges
کنار
waterfront
اب کنار
lip
کنار
margins
کنار
ex-
کنار
recess
کنار
rims
کنار
brink
کنار
brimming
کنار
rim
کنار
brimmed
کنار
bank
کنار
brim
کنار
besides
کنار
edges
: کنار
edge
: کنار
waterfronts
اب کنار
marge
کنار
verge
کنار
border line
خط کنار
off
از کنار
limit
کنار
bourne
کنار
away
کنار
bordered
کنار
bordering
کنار
lotos
کنار
lotuses
کنار
on shore
بر کنار
lote
کنار
abutment
کنار
list
کنار
along side
در کنار
marginate
کنار
lotus
کنار
along side
تا کنار
border
کنار
rand
کنار
apart
کنار
reserve
کنار گذاشتن
sheer
کنار رفتن
side foot
ضربه با کنار پا
reserves
کنار گذاشتن
sides
سمت کنار
reserving
کنار گذاشتن
side
سمت کنار
lotus
درخت کنار
off
از روی از کنار
by
نزدیک کنار
floret of ray
گلچه کنار
shipboard
کنار کشتی
shipside
کنار کشتی
deposit
کنار گذاشتن
side step
کنار رفتن
earmark
کنار گذاشتن
sidelines
خط کنار زمین
to put by
کنار گذاشتن
to put a way
کنار گذاشتن
to leave off
کنار گذاشتن
sidelined
خط کنار زمین
sideline
خط کنار زمین
bedside
کنار بستر
lay away
کنار گذاشتن
shelf
کنار گذاشتن
deposits
کنار گذاشتن
touchline
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
lote
درخت کنار
earmarks
کنار گذاشتن
recede
کنار کشیدن
receded
کنار کشیدن
recedes
کنار کشیدن
coping
کنار امدن
step aside
کنار رفتن
lotos
درخت کنار
receding
کنار کشیدن
by the window
کنار پنجره
pull away
کنار گرفتن
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
riverside
کنار رور
overrule
کنار گذاشتن
overruled
کنار گذاشتن
overrules
کنار گذاشتن
pt down
کنار گذاردن
riparian
رود کنار
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
Stand asid . step aside .
کنار بایست
roadsides
کنار جاده
roadside
کنار جاده
put in
کنار امدن با
put away
کنار گذاردن
to set by
کنار گذاشتن
wayside
کنار جاده
put aside
کنار گذاشتن
bypassing
کنار گذار
bypasses
کنار گذار
limbo
کنار دوزخ
strands
کنار رود
to lay aside
کنار گذاشتن
gravesides
در کنار آرامگاه
graveside
در کنار آرامگاه
bow out
کنار کشیدن
strand
کنار رود
by the side of the road
در کنار جاده
next
جنب کنار
lotuses
درخت کنار
lotus-eaters
کنار خوار
lotus-eater
کنار خوار
lotus eater
کنار خوار
withdrawal
کنار کشیدن
withdrawals
کنار کشیدن
bypassed
کنار گذار
bypass
کنار گذار
lotos eater
کنار خوار
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
road side
کنار جاده یا خیابان
safety fence
جانپناه کنار راه
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
jooshim
داور کنار تکواندو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com