Dictiornary-Farsi | کارگر زحمتکش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
swot	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swotting	کارگر زحمتکش


Search result with all words

working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
Other Matches

gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
assiduous <adj.>	زحمتکش
hardworking <adj.>	زحمتکش
studious	زحمتکش
sufferer	زحمتکش
sufferers	زحمتکش
workingman	زحمتکش
lucubrator	زحمتکش
diligent <adj.>	زحمتکش
plodder	زحمتکش
toilful	زحمتکش
toiler	زحمتکش
studious <adj.>	زحمتکش
sedulous <adj.>	زحمتکش
industrious <adj.>	زحمتکش
painstacking	زحمتکش
workhorses	ادم زحمتکش
workhorse	ادم زحمتکش
proletariat	طبقه زحمتکش
swink	رنج زحمتکش
galley slave	مزدور زحمتکش
grubbed	بچه مگس زحمتکش
grub	بچه مگس زحمتکش
grubs	بچه مگس زحمتکش
workpeople	کارگر
labourers	کارگر
labored	کارگر
labors	کارگر
telling	کارگر
master workman	سر کارگر
employee	کارگر
labour	کارگر
laborer	کارگر
joss	سر کارگر
workwoman	کارگر زن
labourer	کارگر
effective	کارگر
employe	کارگر
workingman	کارگر
shopman	کارگر
craftsman assistant	کارگر
worker	کارگر
workwoman	زن کارگر
operatives	کارگر
operative	کارگر
cooly	کارگر
workman	کارگر
laborers	کارگر
workmen	کارگر
active	کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
laboring class	طبقه کارگر
labour day	روز کارگر
farmhand	کارگر مزرعه
labor	کارگر عمله
furnace man	کارگر کوره
hodcarrier	کارگر ناوه کش
journey man	کارگر مزدور
labor	حزب کارگر
labor party	حزب کارگر
coalminer	کارگر معدن
lay off	تعلیق کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
reacher	کارگر نخ تاب
road maker	کارگر راه
seasonal worker	کارگر فصلی
shovelbill	کارگر بیل زن
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
work force	تعداد کارگر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
unskilled worker	کارگر ساده
workpeople	طبقه کارگر
charge hand	کارگر معمولی
steelworkers	کارگر پولادسازی
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
outworker	کارگر ازاد
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
piler	کارگر شمعکوب
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
slave ant	مورچه کارگر
unskilled labor	کارگر غیرماهر
labored	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labour	حزب کارگر
journeyman	کارگر مزدور
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر متخصص
journeymen	کارگر مزدور
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
proletariat	کارگر ورنجبر
proletariat	طبقه کارگر
leaven	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
craftsman	کارگر ماهر
migrant worker	کارگر مهاجر
working	کارگر طرزکار
docker	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر بارانداز
dockers	کارگر لنگرگاه
craftsmen	کارگر ماهر
Labour Party	حزب کارگر
labourparty	حزب کارگر
workings	کارگر طرزکار
May Day	روز کارگر
working class	طبقه کارگر
working classes	طبقه کارگر
leavens	عامل کارگر
daysman	کارگر روزمزد
refiners	کارگر پالایشگاه
accommodator	کارگر کمکی
brain worker	کارگر مغزی
casual labour	کارگر اتفاقی
common labour	کارگر عمومی
date labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
day labourer	کارگر روزمزد
refiner	کارگر پالایشگاه
longshoreman	کارگر اسکله
longshoremen	کارگر اسکله
navvies	کارگر ساده
navvy	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
wright	کارگر سازنده نجار
work people	کارگران طبقه کارگر
working paper	ورقهء استخدام کارگر
workmanly	شایسته کارگر خوب
gandey dancer	کارگر راه اهن
time out	ساعت غیبت کارگر
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
luggie	کارگر سنگ شکن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
outworker	کارگر خارج ازخانه
penetratingly	بطور نافذ کارگر
pitman	کارگر درون معدن
navvy	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر غیر ماهر
cordwainer	کارگر چرم ساز
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
deckhand	کارگر عرشه کشتی
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
day laborer	کارگر روز مزد
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
inflow of labor	جریان ورود کارگر
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
pkeman	کارگر کلنگ دار
navvies	کارگر کارهای خاکی
potman	کارگر اسفالت ساز
stevedores	کارگر بار انداز
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
stevedore	کارگر بار انداز
workmanlike	شایسته کارگر خوب
effectively	بطور موثر یا کارگر
submariner	کارگر زیر دریایی
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
grisette	دختر کارگر فرانسوی
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
proletarian	عضو طبقه کارگر
quarryman	کارگر کان سنگ
railroader	کارگر راه اهن
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
barker	کارگر یا ماشینی که پوست میکند
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
agricultural labor productivity	بهره دهی کارگر کشاورزی
dishwashers	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
dishwasher	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
roustabout	کارگر اسکله یا بندر گاه
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
quarryman	کارگر معدن معدنچی سنگ کن
take on	گرفتن کارگر هیاهو کردن
hewer	کارگر معدن زغال سنگ
to sweat workers	کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
A bad workman always blames his tools. <proverb>	کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucuses	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucus	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن

swot