Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
Other Matches
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
lacks
نداشتن
lack
نداشتن
lackvt
نداشتن
wanted
نداشتن
want
نداشتن
lacked
نداشتن
dislike
دوست نداشتن
disliked
دوست نداشتن
sit out
شرکت نداشتن در
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
to sit out
شرکت نداشتن در
powerlessly
با نداشتن نیرو
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
misses
نداشتن فاقدبودن
missed
نداشتن فاقدبودن
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
errorless
نداشتن خطا
disinterest
علاقه نداشتن
disliking
دوست نداشتن
miss
نداشتن فاقدبودن
dislikes
دوست نداشتن
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
clean record
نداشتن پیشینه بد
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
want
نیازمند بودن به نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
to foel
حال درستی نداشتن
thriftessness
نداشتن عقل معاش
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
disconnection
قطع نداشتن رابطه
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
intestacy
نداشتن وصیت نامه
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
rest
دیگران
rests
دیگران
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
aside
جدااز دیگران
et al
مخفف و دیگران
regard for others
رعایت دیگران
regard for others
ملاحظه دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
asides
جدااز دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
individualises
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
dummy
الت دست دیگران
dummies
الت دست دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
individualised
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
mind readers
کاشف افکار دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
breached
تجاوز به حقوق دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
exclucivism
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com