Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
To meglect something . To dismiss something from ones mind.
کاری را پشت گوش انداختن
Search result with all words
primming
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
Other Matches
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
let down
پایین انداختن انداختن
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
felling
انداختن
benite
به شب انداختن
brush finish
خط انداختن
to draw lots
انداختن
fells
انداختن
relegate
انداختن
relegated
انداختن
thrusting
انداختن
hurls
انداختن
line
خط انداختن در
hitching
انداختن
fell
انداختن
to fire off a postcard
انداختن
hurled
انداختن
felled
انداختن
relegating
انداختن
hurl
انداختن
to hew down
انداختن
relegates
انداختن
spilled or spilt
انداختن
souse
انداختن
blobs
لک انداختن
let fall
انداختن
blob
لک انداختن
lay away
انداختن
lash vt
انداختن
omitting
انداختن
hitches
انداختن
hitched
انداختن
hitch
انداختن
jaculate
انداختن
floriate
گل انداختن در
thrusts
انداختن
ruts
خط انداختن
omitted
انداختن
omit
انداختن
throws
انداختن
deracination
بر انداختن
omits
انداختن
hewn
انداختن
run home
جا انداختن
retroject
پس انداختن
emplace
جا انداختن
thrust
انداختن
spills
انداختن
throw
انداختن
spilling
انداختن
spilled
انداختن
spill
انداختن
throwing
انداختن
rut
خط انداختن
to lay by the heels
بر انداختن
stagger
از پا انداختن
slinging
انداختن
slings
انداختن
launch
به اب انداختن
to put back
پس انداختن
bottom
ته انداختن
launched
به اب انداختن
overthrown
بر انداختن
to play a searchlight
انداختن
sling
انداختن
prostrate
از پا انداختن
string
زه انداختن به
delete
انداختن
to skips over
انداختن
bottoms
ته انداختن
pilling
تل انداختن
overthrow
بر انداختن
overthrew
بر انداختن
overthrowing
بر انداختن
overthrows
بر انداختن
launches
به اب انداختن
to pick off
تک تک انداختن
to let drop
انداختن
lines
خط انداختن در
to let fall
انداختن
launching
به اب انداختن
hewing
انداختن
leave out
انداختن
hewed
انداختن
hew
انداختن
flinging
انداختن
to leave out
انداختن
hews
انداختن
deleted
انداختن
flings
انداختن
fling
انداختن
deleting
انداختن
deletes
انداختن
wharfs
لنگر انداختن
botching
ازشکل انداختن
omits
از قلم انداختن
decoyed
بدام انداختن
decoy
بدام انداختن
jeopardizes
بخطر انداختن
jeopardized
بخطر انداختن
jeopardizing
بخطر انداختن
wharves
لنگر انداختن
extruding
بیرون انداختن
peels
پوست انداختن
omit
از قلم انداختن
botched
ازشکل انداختن
omitted
از قلم انداختن
botch
ازشکل انداختن
suspending
به تعویق انداختن
suspend
به تعویق انداختن
peel
پوست انداختن
wharf
لنگر انداختن
delays
به تاخیر انداختن
resonate
طنین انداختن
delaying
به تاخیر انداختن
resonated
طنین انداختن
suspends
به تعویق انداختن
mar
ازشکل انداختن
resonating
طنین انداختن
anchorage
لنگر انداختن
omitting
از قلم انداختن
anchorages
لنگر انداختن
rolled
بدوران انداختن
delay
به تاخیر انداختن
marring
ازشکل انداختن
marred
ازشکل انداختن
resonates
طنین انداختن
decoying
بدام انداختن
refloat
دوباره به اب انداختن
ridiculed
دست انداختن
ridicules
دست انداختن
ridiculing
دست انداختن
spoof
دست انداختن
spoofs
دست انداختن
risked
به مخاطره انداختن
risked
به خطر انداختن
risk
به مخاطره انداختن
tossing
بالا انداختن
risk
به خطر انداختن
peeling
پوست انداختن
ridicule
دست انداختن
tosses
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloating
دوباره به اب انداختن
refloats
دوباره به اب انداختن
risking
به مخاطره انداختن
risking
به خطر انداختن
risks
به مخاطره انداختن
roll
بدوران انداختن
rolls
بدوران انداختن
peril
درخطر انداختن
perils
درخطر انداختن
toss
بالا انداختن
slouch
پوست انداختن
slouched
پوست انداختن
moors
لنگر انداختن
jeopardised
بخطر انداختن
jeopardises
بخطر انداختن
jeopardising
بخطر انداختن
jeopardize
بخطر انداختن
extrudes
بیرون انداختن
ellipsis
انداختن لغات
extruded
بیرون انداختن
extrude
بیرون انداختن
slouches
پوست انداختن
slouching
پوست انداختن
wolf
بوحشت انداختن
noose
درکمند انداختن
botches
ازشکل انداختن
nooses
درکمند انداختن
moor
لنگر انداختن
moored
لنگر انداختن
decoys
بدام انداختن
inveigling
بدام انداختن
emasculated
از مردی انداختن
emasculate
از مردی انداختن
knock-ups
از کار انداختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com