English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
he did the wrong thing کاری کرد که درست
Search result with all words
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
Other Matches
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
straightforward درست
righting درست
out-and-out درست
integral درست
inviolate درست
straightest درست
out and out درست
true <adj.> درست
even هم درست
valid درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
indefectible درست
true درست
truer درست
truest درست
genuine درست
by fits and starts درست
by the square درست
conscionable درست
legitimates درست
sock درست
legitimately درست
perfecting درست
real <adj.> درست
plain dealing درست
perfected درست
perfect درست
legitimating درست
properly درست
legitimated درست
legitimate درست
orthographically درست
in order درست
perfects درست
accurate [correct] <adj.> درست
straighter درست
straight درست
proper <adj.> درست
righted درست
authentic درست
incorrupt درست
exact <adj.> درست
exactly درست
right as nails درست
right as a trivet تن درست
right as a trivet درست
correct <adj.> درست
whole درست
just درست
right درست
in a entireness of state درست
purpose-built <adj.> درست
clearest درست
incorrect نا درست
purposeful <adj.> درست
clears درست
veracious درست
correcting درست
purposive <adj.> درست
well advised درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
useful <adj.> درست
suitable <adj.> درست
correct درست
corrects درست
proper درست
accurate درست
smack dab درست
orthodox درست
practical <adj.> درست
exact درست
exacted درست
exacts درست
entire درست
clear درست
practicable <adj.> درست
functional <adj.> درست
clearer درست
aright درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
Quite [so] ! درست!
convenient <adj.> درست
misbehaves درست رفتارنکردن
integers چیز درست
in roaring health تن درست وفربه
fashion درست کردن
spitting image <idiom> درست مثل
fashioned درست کردن
fashioning درست کردن
misbehaving درست رفتارنکردن
fashions درست کردن
on the button <idiom> درست سر موقع
entire leaf برگ درست
integers عدد درست
integer چیز درست
set right درست کردن
integral number عدد درست
integral number چیز درست
cleans درست کردن
cleanest درست کردن
cleaned درست کردن
clean درست کردن
just in time درست بموقع
entire درست یکپارچه
valid قانونی درست
fair shake <idiom> رفتار درست
adapt درست کردن
lumber man الوار درست کن
make up درست کردن
land درست به هدف
integer عدد درست
builds درست کردن
buildings درست کردن
behaves درست رفتارکردن
build درست کردن
misapprehend درست نفهمیدن
misapprehended درست نفهمیدن
misapprehending درست نفهمیدن
misapprehends درست نفهمیدن
just before درست پیش
right before درست پیش
indite درست کردن
trustworthy موثق درست
orthodox درست ایین
trimmest درست کردن
trims درست کردن
dead against درست مقابل
dead ahead درست سینه
dead astern درست پاشنه
divination حدس درست
an a translation ترجمه درست
likelihood درست نمایی
concoct درست کردن
concocted درست کردن
right answer پاسخ درست
correct response پاسخ درست
behaving درست رفتارکردن
upright درست درستکار
framed درست شده
fabricate درست کردن
behaved درست رفتارکردن
behave درست رفتارکردن
fettle درست کردن
fabricated درست کردن
fabricates درست کردن
fabricating درست کردن
trim درست کردن
concocting درست کردن
fecit درست کرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com