Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
low priority work
کاری که مهم نباشد
Search result with all words
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
square peg in a round hole
<idiom>
شخصی که مناسب کاری نباشد
Other Matches
unrepresentative
کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side
باقی نباشد
at least
هیچ نباشد
not too expensive
خیلی گران نباشد.
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living .
از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a toss about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something
برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null
لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
rigid
یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Just sign here and leave at that .
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
i speak under correction
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive.
اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
She is forty if a day .
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a smeg about something
[British E]
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a damn about something
[somebody]
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get
برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lap
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
nerd
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
an impossible hat
کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc.
<proverb>
زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
res ipsa loquitur
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
clean
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
perpetuting testtimony
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
slobbery
تف کاری
impotence
کاری
inaction
بی کاری
curry
کاری
curries
کاری
malfunctions
کژ کاری
malfunctioned
کژ کاری
malfunction
کژ کاری
curry powders
کاری
electroplating
اب کاری
flower piece
گل کاری
feckful
کاری
currie
کاری
hypofunction
کم کاری
curry powder
کاری
parget
گچ کاری
active
کاری
under employment
کم کاری
impotency
کاری
effective
کاری
intent on doing anything
کاری
plasterwork
گچ کاری
plastering
گچ کاری
reshaping
روانه کاری
rice field
برنج کاری
amalgamates
ملغمه کاری
trephine
مته کاری
roughening by picking
تیشه کاری
amalgamating
ملغمه کاری
turnery
تراش کاری
scabbing
تیشه کاری
trephination
مته کاری
amalgamated
ملغمه کاری
amalgamate
ملغمه کاری
welding
جوش کاری
lubrication
روغن کاری
drilling
مته کاری
fretwork
منبت کاری
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
scrimshaw
هنرمنبت کاری
forging
چکش کاری
smelting
ذوب کاری
forming
فرم کاری
treacherousness
خیانت کاری
toryism
محافظه کاری
repetition of an act
تکرار کاری
wood carving
منبت کاری
pomiculture
میوه کاری
mining
معدن کاری
decoration
زینت کاری
decorations
زینت کاری
work area
ناحیه کاری
work year
سال کاری
plaster background
دورنمای گچ کاری
probationership
ازمایش کاری
squalor
کثافت کاری
acting
فعال کاری
relievo
برجسته کاری
turnery
منبت کاری
brickwork
سفت کاری
ultraism
افراط کاری
purview of an occupation
حدود کاری
glazing
شیشه کاری
elegance
ریزه کاری
extravagantly
با افراط کاری
plumbing
سرب کاری
misconduct
خلاف کاری
the manner of doing any thing
طرزانجام کاری
tessellation
موزاییک کاری
surgical operation
دست کاری
studious to do a thing
بکردن کاری
studious of doing a thing
بکردن کاری
stonemasonry
سنگ کاری
steelwork
فولاد کاری
stannary
قلع کاری
extruding
چکش کاری
hammering
چکش کاری
extrudes
چکش کاری
extruded
چکش کاری
the needful
اصل کاری
to reproach an act
کاری را بد دانستن
metallurgy
فلز کاری
pique
منبت کاری
burnishing
صیقل کاری
tinwork
قلع کاری
burnishing
پرداخت کاری
metalwork
فلز کاری
extrude
چکش کاری
plating
روکش کاری
in return
در تلافی
[کاری]
by way of reciprocation
در تلافی
[کاری]
by way of reciprocation
درعوض
[کاری]
sinfulness
خطا کاری
tongue lash
فحش کاری
punching
منگنه کاری
workstation
ایستگاه کاری
workstations
ایستگاه کاری
compounding
امیزه کاری
farming
اجاره کاری
in return
درعوض
[کاری]
stalactite work
مقرنس کاری
frustrate
بدل کاری
frustrates
بدل کاری
frustrating
بدل کاری
afforestation
جنگل کاری
workbench
محیط کاری
workbenches
محیط کاری
in return
به جای
[کاری]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com