Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
hobbies
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
Other Matches
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
effusive
پرحرارت وعلاقه
passion
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
repeat
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
repeats
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
thereunto
بدان
thereto
بدان
wherunto
که بدان
thereby
بدان وسیله
thereto attached
پسوسته بدان
according as
چنانکه بدان سان که
whereat
که بدان جهت که در انجا
paradoxically
بدان سان که باعقیده .....است
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
poetic justice
کامیابی خوبان و شکست بدان
the question referred to above
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-rings
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it was beneath my notice
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
an accessible place
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
timberhead
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
over production
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
vives
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
peregrin falcon
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
he has worms
دارد
heavy fighting is in progress
دارد
he is ill with fever
تب دارد
he has a rage for money
دارد
hast
او دارد
has
دارد
chain
دارد.
there is a time for everything
دارد
are there any remarks?
دارد
chains
دارد.
multungulate
که بیش از دو سم دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose
قصدی دارد
virus
وجود دارد
it has sides
سه پهلو دارد
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
what the odds
چه اهمیت دارد
god is
خداوجود دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
the reason is manifold
چنددلیل دارد
There is a knack in it .
یک فنی دارد
viruses
وجود دارد
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
our library is well stocked
خوبی دارد
the probability is
احتمال دارد
Windows GDI
بیتی دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
he is fifty
تمام دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
it is usual with him
عادت دارد
He has a day off.
او مرخصی دارد.
walls have ears
گوش دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
there is a rumour that
شهرت دارد که
he has a maggot in his head
وسواس دارد
he has a spite against me
بامن لج دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
what matter?
چه اهمیت دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
صدای قشنگه دارد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
basses
کسی که صدای بم دارد
bass
کسی که صدای بم دارد
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
He is distantly related to us .
نسبت دوری با ما دارد
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
He writes a legible ( beautiful ) hand .
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
bigamists
زنی که دوشوهر دارد
he has much merit
بسیار شایستگی دارد
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
he bears out his name
اسم بامسمایی دارد
He takes my advice. He listens to me.
از من حرف شنوایی دارد
double decker
هرچیزیکه دو لایه دارد
She has engaging manners .
رفتار گیرایی دارد
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
significance
معنای مخصوص دارد
he insists on going
اصرار دارد برفتن
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
He writes well . he wields a formidable pen .
قلم خوبی دارد
he is rightly named
اسم بامسمائی دارد
he keeps my a
حساب مراونگه می دارد
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
biased
آنچه اریب دارد
back
که یک باتری پشتیبان دارد
likelihood
احتمال کلی دارد
rubrician
کتاب نماز دارد
the switch is on
برق جریان دارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
he is f. of money
پول فراوان دارد
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
and there an end.
و پایان وجود دارد.
tea is preferable to water
چایی بر اب ترجیح دارد
There is only one condition attached to it .
فقط یک شرط دارد
it is particularly difficult
یک دشواری ویژه دارد
well and good
باشد چه ضرر دارد
Every flow must have its ebb.
<proverb>
هر فرازى نشیبى دارد.
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
it is very important
بسیار اهمیت دارد
There are two sides to every question .
<proverb>
هر مساله ای دو جنبه دارد.
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent
خیلی مورد دارد
it askes for attention
توجه لازم دارد
She has a subtle charm.
جذابیت ظریفی دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
She has a lovely (nice) voice.
صدای قشنگه دارد
what is that to you
به شما جه دخلی دارد
what does it meant
یعنی چه چه معنی دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
in all like
احتمال کلی دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
Somebody is beating at (upon)the door.
یک کسی دارد در می زند
the cat has nine lives
سگ هفت جان دارد
He has influential contacts everywhere.
همه جا دست دارد
There are ticks in every trade .
<proverb>
هر کار لمى دارد .
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
bigamist
زنی که دوشوهر دارد
delectus
برای ترجمه دارد
it speaks well for him
بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him
بامن نظرمساعدی دارد
lengths
خط با طول جر حرف دارد
There is always a right way of doing everything.
هرکاری راهی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com