English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
hydromatic کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
Other Matches
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
bilge pump پمپ فشار روغن
oil pressure switch کلید فشار روغن
oil guage فشار سنج روغن
bilge pump پمپ فشار کمپرسور روغن
oil pressure دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
creosoting روغن قیر روغن قطران
oil can حلب روغن , روغن دان
creosote روغن قیر روغن قطران
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
anoint روغن مالی کردن
anointing روغن مالی کردن
inuct روغن مالی کردن
replenishment پر کردن روغن ذخیره
lubrication روغن کاری کردن
anoints روغن مالی کردن
degrease پاک کردن روغن
embrocate روغن مالی کردن
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
liquor با روغن پوشاندن چرب کردن
liquors با روغن پوشاندن چرب کردن
anele تدهین یا روغن مالی کردن
replenishing تنظیم کردن روغن سلاحها
throttle پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
replenish تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes تنظیم کردن روغن سلاحها
throttling پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
replenished تنظیم کردن روغن سلاحها
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
slush down روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
creaked غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaking غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
spew با فشار خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
diffusion کم کردن از قدرت تخلیه فشار
take a strain وارد کردن فشار به طناب
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
boost pressure فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
oil groove روغن رو
oiling روغن
dopes روغن
pomade روغن سر
oil روغن
butters روغن
lubricants روغن
buttering روغن
buttered روغن
lubricant روغن
ointment روغن
bandoline روغن مو
bandolin روغن مو
oil can روغن زن
sebaceous humour روغن
greased روغن
grease روغن
unction روغن
clurified or run butter روغن
greasing روغن
brilliantine روغن مو
dope روغن
butter روغن
unguent روغن
ointments روغن
oils روغن
ghee روغن
greaser روغن زن
ghi روغن
oil filter صافی روغن
oil flow جریان روغن
hydrolic pump پمپ روغن
oil gage گیج روغن
bilge مکیدن اب یا روغن
oil groove شیار روغن
oil guage درجه روغن
varnishing روغن جلا
greasy روغن دار
acetone oil روغن استون
cooking oil روغن آشپزی
filterpress روغن گیر
illinition روغن مالی
colve oil روغن میخک
colza oil روغن منداب
wild rocket oil روغن منداب
oil bath حمام روغن
camphor oil نوعی روغن
oil change تعویض روغن
oil channel مجرای روغن
grease روغن اتومبیل
oil container فرف روغن
animal oil روغن حیوانی
hydraulic oil روغن رانش
fusel oil روغن فوزل
oil seal ring رینگ روغن
oil sludge رسوب روغن
oil squirt اب دزدک روغن
oiler روغن کار
oilman روغن فروش
oscillating lubricator روغن ده نوسانی
lanoline روغن پشم
oleaginous شبیه روغن
oleometer روغن سنج
compressor oil روغن کمپرسور
train oil روغن بالن
oil retaining ring رینگ روغن
oil residue ته نشست روغن
oil روغن زدن به
cade oil روغن عرعر
linseed oil روغن برزک
grease روغن چربی
oil level سطح روغن
oil mist تیرگی روغن
oil of roses روغن سبز
oil passage عبور روغن
oil plug پیچ روغن
oil pressure فشارسنج روغن
oil pump پمپ روغن
greased روغن اتومبیل
palmachristi روغن کرچک
buttering روغن زرد
drabber رنگ و روغن
drabbest رنگ و روغن
oil paint رنگ روغن
sweet oil روغن شیرین
wash oil روغن شستشو
oil paints رنگ روغن
olive oil روغن زیتون
gear lubricant oil روغن گیربکس
train oil روغن نهنگ
mineral oil روغن معدنی
sweet oil روغن زیتون
drab رنگ و روغن
crude oil روغن خام
buttered روغن زرد
soluble oil روغن حل شونده
soluble oil روغن قابل حل
dripping pan روغن گیر
chassis grease روغن گریس
essential oil روغن اساسی
inunction روغن مالی
butters روغن زرد
volatile oil روغن اساسی
garlic oil روغن سیر
butter روغن زرد
lubricating روغن زدن به
cavalito's oil روغن کاوالیتو
coconut oil روغن نارگیل
varnished رنگ روغن
in grease روغن دار
varnishes رنگ روغن
antiknock روغن موتور
lubricant روغن یا گریس
lubricates روغن زدن به
engine sump کارتل روغن
motor oil روغن موتور
lubricating oil روغن موتور
engine oil روغن موتور
acorn oil روغن بلوط
codfish ماهی روغن
lucca oil روغن زیتون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com