English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
Other Matches
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
doctrine اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
self- برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
consecrate ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
seasoning klin کوره ویژه خشک کردن
consecrating ویژه کردن تخصیص دادن
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
operational آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
specializing ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising ویژه کاری کردن متخصص شدن
straightjacket ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
trimming tool ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
specializes ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialize ویژه کاری کردن متخصص شدن
straitjacket ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
shape درست کردن
to erect into درست کردن از
set right درست کردن
redd درست کردن
shapes درست کردن
fashions درست کردن
to sct aright درست کردن
concocts درست کردن
fashion درست کردن
fashioned درست کردن
makes درست کردن
fashioning درست کردن
indite درست کردن
to get up درست کردن
to riven laths یا درست کردن
trims درست کردن
weave درست کردن
weaves درست کردن
trimmest درست کردن
make up درست کردن
to put in to shape درست کردن
trim درست کردن
make درست کردن
gully درست کردن
gullies درست کردن
gulleys درست کردن
to set in order درست کردن
fettle درست کردن
adapt درست کردن
manufactured درست کردن
concoct درست کردن
builds درست کردن
fabricates درست کردن
corrects درست کردن
to set to rights درست کردن
build درست کردن
clean درست کردن
cleaned درست کردن
cleanest درست کردن
correcting درست کردن
to fix up درست کردن
to set درست کردن
manufacture درست کردن
manufactures درست کردن
correct درست کردن
cleans درست کردن
fabricated درست کردن
concocted درست کردن
fabricate درست کردن
fabricating درست کردن
fix up درست کردن
set in order درست کردن
to cleanvp درست کردن
to put to rights درست کردن
concocting درست کردن
buildings درست کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
paint پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
beading machine ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
blow down بافوت درست کردن
ponds حوض درست کردن
corn popping درست کردن چس فیل
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
manipulated با استادی درست کردن
manipulate با دست درست کردن
manipulate با استادی درست کردن
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
railroads پاپوش درست کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
image erection درست کردن تصویر
railroad پاپوش درست کردن
die sink خزینه درست کردن
exacts تحمیل کردن بر درست
manipulated با دست درست کردن
manipulates با استادی درست کردن
manipulates با دست درست کردن
dresses درست کردن لباس
dress درست کردن لباس
pond حوض درست کردن
hedge خاربست درست کردن
hedges خاربست درست کردن
frame پاپوش درست کردن
stage craft فن درست کردن نمایش
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
dowel میخچه درست کردن
exacted تحمیل کردن بر درست
scrambled املت درست کردن
scrambles املت درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
re form دوباره درست کردن
hedged خاربست درست کردن
To put things straight(right). کارها را درست کردن
team دسته درست کردن
to mill flour ارد درست کردن
teams دسته درست کردن
to toss up زود درست کردن
vint درست کردن یا ریختن
recondition دوباره درست کردن
strike off بی زحمت درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
roughcast اجمالا درست کردن
to make something چیزی را درست کردن
scramble املت درست کردن
scrambling املت درست کردن
exact تحمیل کردن بر درست
makes درست کردن ساختن اماده کردن
to touch off با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make درست کردن ساختن اماده کردن
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
agree ترتیب دادن درست کردن
vault گنبد یاطاق درست کردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
spell املاء کردن درست نوشتن
organizing تشکیلات دادن درست کردن
organizes تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to play up درست و حسابی بازی کردن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
organises تشکیلات دادن درست کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
organising تشکیلات دادن درست کردن
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rig با خدعه وفریب درست کردن
rigged با خدعه وفریب درست کردن
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
spells املاء کردن درست نوشتن
top a gap رخنهای راگرفتن درست کردن
spelled املاء کردن درست نوشتن
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
agrees ترتیب دادن درست کردن
rigs با خدعه وفریب درست کردن
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com