English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
porringer کاسه اش خوری
Search result with all words
sycophancy مفت خوری کاسه لیسی
Other Matches
There are wheels within wheels . کاسه ای زیر نیم کاسه است
gullibility گول خوری فریب خوری
geophagism گل خوری
voraciousness پر خوری
gastronomy پر خوری
gut احشاء پر خوری
weldabikity جوش خوری
gutting احشاء پر خوری
lap n بازبان خوری
malleation چکش خوری
gorging پر خوری کردن
fidget لول خوری
fidgeted لول خوری
fidgeting لول خوری
slopping اشغال خوری
milk jug شیر خوری
slopped اشغال خوری
soakage خیس خوری
gorge پر خوری کردن
gorged پر خوری کردن
gorges پر خوری کردن
fidgets لول خوری
slop اشغال خوری
weldability جوش خوری
drinking was his ruin نوشابه خوری
eleemosynary صدقه خوری
flunkeyism جیفه خوری
fruitarianism میوه خوری
geophagism خاک خوری
geophagy خاک خوری
swirls چرخ خوری
guts احشاء پر خوری
swirling چرخ خوری
swirled چرخ خوری
swirl چرخ خوری
ichthyophagy ماهی خوری
teaspoons قاشق چای خوری
sauce boat فزف سوس خوری
teaspoon قاشق چای خوری
tea spoon قاشق چای خوری
tea set سرویس چای خوری
tea services سرویس چای خوری
demitasse فنجان قهوه خوری
tea sets سرویس چای خوری
airing هوا خوری بادبان
sauce boat فرف چاشنی خوری
sauce-boat فزف سوس خوری
lucubration دود چراغ خوری
malty خو گرفته به ابجو خوری
broadside messing ناهار خوری گروهی
cafeteria messing ناهار خوری همگانی
geophagy گل خوری زمین خواری
dining rooms اطاق ناهار خوری
dining room اطاق ناهار خوری
sauce-boats فرف چاشنی خوری
sauce-boats فزف سوس خوری
sauce-boat فرف چاشنی خوری
refectories سالن ناهار خوری
serviceability بکار خوری بدردخوری
table spoon قاشق سوپ خوری
tea cup فنجان چای خوری
teapoy میز چای خوری
tepoy میز چای خوری
weatherability قابلیت هوا خوری
wineglasful گیلاس شراب خوری
glad-rags لباس پلو خوری
tea service سرویس چای خوری
refectory سالن ناهار خوری
salle a manger اطاق ناهار خوری
omophagia گوشت خام خوری
sinecure مفت خوری وولگردی
nephalism پرهیز از نوشابه خوری
tureen قدح سوپ خوری
sinecures مفت خوری وولگردی
tureens فرف سوپ خوری
tureen فرف سوپ خوری
tureens قدح سوپ خوری
gormand خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
tablespoonful بقدر یک قاشق سوپ خوری
soaks عمل خیساندن خیس خوری
soak عمل خیساندن خیس خوری
tablespoonfuls بقدر یک قاشق سوپ خوری
dinette اطاق کوچک ناهار خوری
it a day روزی یک فنجان چای خوری
tablespoonsful بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonsful بقدر یک قاشق چای خوری
teabowl فنجان چای خوری بی دسته
teaspoonfuls بقدر یک قاشق چای خوری
to be the anvil or the hammer یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
teaspoonful بقدر یک قاشق چای خوری
drinking cup کاسه
socket کاسه
messmate هم کاسه
pappus کاسه گل
in a lump sum یک کاسه
mazard کاسه
cupule کاسه
calycle کاسه گل
crania کاسه سر
cranium کاسه سر
craniums کاسه سر
calyx کاسه گل
calix کاسه گل
lump sum یک کاسه
chalices کاسه
bowls کاسه
bowl کاسه
lump sums یک کاسه
skulls کاسه سر
cotyla کاسه
skull کاسه سر
sockets کاسه
chalice کاسه
stein لیوان دسته دار ابجو خوری
tap room جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
mazer جام مشروب خوری چوبی بزرگ
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
scollop فرف صدف خوری یاصدف پزی
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
bowl کاسه رهنما
turtleback کاسه پشت
minion کاسه لیس
husk غلاف یا کاسه گل
husks غلاف یا کاسه گل
sealings کاسه نمدها
stuffing box کاسه نمد
parasitism کاسه لیسی
stooge کاسه لیس
scal کاسه نمد
scutum کاسه زانو
seal کاسه نمد
A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> کاسه از آش گرمتر.
kneecaps کاسه زانو
arse-licker کاسه لیس
ass-kisser [American E] کاسه لیس
kiss-ass [American E] کاسه لیس
patellae کاسه زانو
patella کاسه زانو
seals کاسه نمد
sockets کاسه بندگاه
socket کاسه بندگاه
doormat کاسه لیس
cat's paw کاسه لیس
kneecap کاسه زانو
yes-man کاسه لیس
bootlicker کاسه لیس
suck-up کاسه لیس
brown-noser کاسه لیس
toady کاسه لیس
fawner کاسه لیس
lickspittle کاسه لیس
puppet کاسه لیس
socket کاسه چشم
cranial nerve عصب کاسه سر
ball bearings کاسه ساچمه
eager beaver کاسه گرم تر از اش
ball bearing کاسه ساچمه
kegler کاسه ساز
knee cap کاسه زانو
knee pan کاسه زانو
kneepan کاسه زانو
eye sockets کاسه چشم
hard shell کاسه دار
brainpan کاسه مغز
cup seal بوبند کاسه
dipper stick کاسه بیل
corolla جام گل کاسه گل
eyehole کاسه چشم
flower cup غلاف کاسه گل
craniography شرح کاسه سر
glene کاسه مفصل
glene کاسه چشم
loricate کاسه دار
lickspittle کاسه لیس
eye socket کاسه چشم
bowls کاسه رهنما
oil seal کاسه نمد
he swore off drinking سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
inferior calyx کاسه پایین افتاده
housemaid's knee اماس کاسه زانو
toadyism مداهنه کاسه لیسی
She had three bowls of soup. سه کاسه سوپ خورد
hardshell کاسه دار سخت
calipash کاسه لاک پشت
porringer کلاه کاسه مانند
carapace کاسه سنگ پشت
stifle bone کاسه زانوی اسب
suborbital زیر کاسه چشمی
sockets سرپیچ کاسه چشم
drinking vessel فرف ابخوری کاسه
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
They put the blane on him . he was the scapegoat. کاسه کوزه ها سر اوشکست
labyrinth seal کاسه نمد لایبرنت
patellar مانند کاسه زانو
patellate مانند کاسه زانو
sound bow کاسه زنگ اخبار
soakage مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
there are wheels within wheels زیرکاسه نیم کاسه است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com