English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
Other Matches
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
blade تیغه شمشیر
foible تیغه شمشیر
foibles تیغه شمشیر
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
hilts دسته شمشیر
hilt دسته شمشیر
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
coning angle زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
sabre مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
saber مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabres مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabers مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
There are wheels within wheels . کاسه ای زیر نیم کاسه است
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
craniums کاسه سر
socket کاسه
mazard کاسه
drinking cup کاسه
bowls کاسه
cranium کاسه سر
pappus کاسه گل
crania کاسه سر
bowl کاسه
sockets کاسه
calycle کاسه گل
cupule کاسه
skulls کاسه سر
calix کاسه گل
calyx کاسه گل
lump sum یک کاسه
cotyla کاسه
chalices کاسه
lump sums یک کاسه
in a lump sum یک کاسه
messmate هم کاسه
skull کاسه سر
chalice کاسه
sword شمشیر
swordsman شمشیر زن
spits شمشیر
swords شمشیر
blade شمشیر
bilboa شمشیر
spurtle شمشیر
bolo شمشیر
bilbo شمشیر
spit شمشیر
patella کاسه زانو
kneecap کاسه زانو
patellae کاسه زانو
A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> کاسه از آش گرمتر.
eyehole کاسه چشم
kneecaps کاسه زانو
eye sockets کاسه چشم
eye socket کاسه چشم
flower cup غلاف کاسه گل
ball bearings کاسه ساچمه
porringer کاسه اش خوری
kiss-ass [American E] کاسه لیس
glene کاسه مفصل
hard shell کاسه دار
glene کاسه چشم
fawner کاسه لیس
craniography شرح کاسه سر
brainpan کاسه مغز
ball bearing کاسه ساچمه
yes-man کاسه لیس
lickspittle کاسه لیس
stuffing box کاسه نمد
oil seal کاسه نمد
bootlicker کاسه لیس
suck-up کاسه لیس
brown-noser کاسه لیس
cranial nerve عصب کاسه سر
toady کاسه لیس
lickspittle کاسه لیس
minion کاسه لیس
puppet کاسه لیس
corolla جام گل کاسه گل
cat's paw کاسه لیس
doormat کاسه لیس
stooge کاسه لیس
loricate کاسه دار
socket کاسه چشم
cup seal بوبند کاسه
seals کاسه نمد
bowls کاسه رهنما
kneepan کاسه زانو
turtleback کاسه پشت
scutum کاسه زانو
sealings کاسه نمدها
knee pan کاسه زانو
parasitism کاسه لیسی
knee cap کاسه زانو
seal کاسه نمد
bowl کاسه رهنما
husks غلاف یا کاسه گل
kegler کاسه ساز
scal کاسه نمد
socket کاسه بندگاه
sockets کاسه بندگاه
husk غلاف یا کاسه گل
arse-licker کاسه لیس
eager beaver کاسه گرم تر از اش
ass-kisser [American E] کاسه لیس
dipper stick کاسه بیل
steel شمشیر پولادی
steeled شمشیر پولادی
steeling شمشیر پولادی
steels شمشیر پولادی
handle قبضه شمشیر
pommels قبه شمشیر
handles قبضه شمشیر
sword knot شرابه شمشیر
pommel قبه شمشیر
sword dance رقص شمشیر
sword fish شمشیر ماهی
daito شمشیر بزرگ
claymore شمشیر دودمه
fence شمشیر بازی
baldric بند شمشیر
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
at the point of the sword بدم شمشیر
swordsmanship شمشیر بازی
swordlike شمشیر مانند
swordfishes شمشیر ماهی.
swordfish شمشیر ماهی.
scabbard غلاف شمشیر
to carry sword شمشیر جستن
sabre cut زخم شمشیر
swordsman شمشیر باز
rapier شمشیر دودم
sword cutter شمشیر ساز
rapiers شمشیر دودم
sword cut زخم شمشیر
gladiate شمشیر مانند
swordplay فن شمشیر بازی
tucker شمشیر ساز
fencer شمشیر باز
scabbards غلاف شمشیر
fences شمشیر بازی
foilsman شمشیر باز
toadyism مداهنه کاسه لیسی
sockets سرپیچ کاسه چشم
labyrinth seal کاسه نمد لایبرنت
drinking vessel فرف ابخوری کاسه
carapace کاسه سنگ پشت
suborbital زیر کاسه چشمی
sound bow کاسه زنگ اخبار
inferior calyx کاسه پایین افتاده
patellate مانند کاسه زانو
calipash کاسه لاک پشت
stifle bone کاسه زانوی اسب
patellar مانند کاسه زانو
They put the blane on him . he was the scapegoat. کاسه کوزه ها سر اوشکست
She had three bowls of soup. سه کاسه سوپ خورد
housemaid's knee اماس کاسه زانو
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
porringer کلاه کاسه مانند
hardshell کاسه دار سخت
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
fences شمشیر بازی کردن
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
fence شمشیر بازی کردن
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
scimitar شمشیر هلالی شکل
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
falchion شمشیر کوتاه و پهن
academic assault شمشیر بازی نمایشی
action on the blade تماس با شمشیر حریف
backsword شمشیر یک لبهء برنده
in line شمشیر در وضع حمله
supra orbital واقع دربالای کاسه چشم
testudinate مانند کاسه سنگ پشت
calipee کاسه زیرین لاک پشت
testudineous مانند کاسه سنگ پشت
sycophancy مفت خوری کاسه لیسی
there are wheels within wheels زیرکاسه نیم کاسه است
toady کاسه لیس مداهنه کردن
testudinarious مانند کاسه سنگ پشت
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com