Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
corona borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
coronae borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
Other Matches
There are wheels within wheels .
کاسه ای زیر نیم کاسه است
orphan asylum
پرورشگاه یتیمان
orphanages
پرورشگاه یتیمان
protectory
پرورشگاه یتیمان
orphanage
پرورشگاه یتیمان
damascene
شامی
swiss steak
شامی
precycon
شعرای شامی
pitch resin
لبان شامی
elf dock
زنجبیل شامی
hazelwort
ارسارون شامی
asatabacca
اسارون شامی
alpha canis minoris
شعرای شامی
daman
ونک شامی
inula
زنجبیل شامی
rose of sharon
بامیه شامی
coronas
اکلیل
corona
اکلیل
elecampane
زنجبیل شامی راسن
inula
جنس زنجبیل شامی
coronagraph
اکلیل نگار
corona borealis
اکلیل شمالی
coronae australis
اکلیل جنوبی
corona
تاج اکلیل
corona australis
اکلیل جنوبی
corona australia
اکلیل جنوبی
corona
اکلیل خورشیدی
coronas
تاج اکلیل
melilot
اکلیل الملک
coronas
اکلیل خورشیدی
coronae borealis
اکلیل شمالی
sweet clover
اکلیل الملک
southern crown
اکلیل جنوبی
sector of a sphere
اکلیل کروی
inulaceous
وابسته به جنس زنجبیل شامی
elf dock
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
zeta coronae borealis
زتا- اکلیل شمالی
margarita
الفا- اکلیل شمالی
rosemary
اکلیل کوهی رزماری
alpha coronae borealis
الفا- اکلیل شمالی
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
inulin
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
messmate
هم کاسه
mazard
کاسه
drinking cup
کاسه
pappus
کاسه گل
in a lump sum
یک کاسه
cupule
کاسه
cotyla
کاسه
socket
کاسه
bowl
کاسه
skulls
کاسه سر
lump sums
یک کاسه
chalice
کاسه
lump sum
یک کاسه
craniums
کاسه سر
cranium
کاسه سر
crania
کاسه سر
chalices
کاسه
skull
کاسه سر
calyx
کاسه گل
bowls
کاسه
calycle
کاسه گل
sockets
کاسه
calix
کاسه گل
fawner
کاسه لیس
parasitism
کاسه لیسی
cat's paw
کاسه لیس
kneepan
کاسه زانو
knee pan
کاسه زانو
toady
کاسه لیس
bowl
کاسه رهنما
lickspittle
کاسه لیس
oil seal
کاسه نمد
lickspittle
کاسه لیس
puppet
کاسه لیس
loricate
کاسه دار
brown-noser
کاسه لیس
porringer
کاسه اش خوری
turtleback
کاسه پشت
seals
کاسه نمد
minion
کاسه لیس
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
کاسه از آش گرمتر.
patellae
کاسه زانو
seal
کاسه نمد
stuffing box
کاسه نمد
kneecap
کاسه زانو
sealings
کاسه نمدها
scutum
کاسه زانو
scal
کاسه نمد
kneecaps
کاسه زانو
yes-man
کاسه لیس
bootlicker
کاسه لیس
suck-up
کاسه لیس
patella
کاسه زانو
knee cap
کاسه زانو
socket
کاسه چشم
flower cup
غلاف کاسه گل
eyehole
کاسه چشم
eager beaver
کاسه گرم تر از اش
dipper stick
کاسه بیل
eye socket
کاسه چشم
eye sockets
کاسه چشم
cup seal
بوبند کاسه
ball bearing
کاسه ساچمه
sockets
کاسه بندگاه
craniography
شرح کاسه سر
cranial nerve
عصب کاسه سر
ball bearings
کاسه ساچمه
hard shell
کاسه دار
socket
کاسه بندگاه
brainpan
کاسه مغز
corolla
جام گل کاسه گل
glene
کاسه مفصل
stooge
کاسه لیس
husks
غلاف یا کاسه گل
husk
غلاف یا کاسه گل
arse-licker
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
کاسه لیس
kiss-ass
[American E]
کاسه لیس
doormat
کاسه لیس
kegler
کاسه ساز
bowls
کاسه رهنما
glene
کاسه چشم
She had three bowls of soup.
سه کاسه سوپ خورد
labyrinth seal
کاسه نمد لایبرنت
sockets
سرپیچ کاسه چشم
calipash
کاسه لاک پشت
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
toadyism
مداهنه کاسه لیسی
They put the blane on him . he was the scapegoat.
کاسه کوزه ها سر اوشکست
suborbital
زیر کاسه چشمی
carapace
کاسه سنگ پشت
drinking vessel
فرف ابخوری کاسه
hardshell
کاسه دار سخت
porringer
کلاه کاسه مانند
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
patellar
مانند کاسه زانو
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
sound bow
کاسه زنگ اخبار
stifle bone
کاسه زانوی اسب
patellate
مانند کاسه زانو
My patience is exhausted ( worn out ) .
کاسه صبرم لبریز شده
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
on good turn deserves another
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
testudinarious
مانند کاسه سنگ پشت
postorbital
واقع در پشت کاسه چشم
supra orbital
واقع دربالای کاسه چشم
infraorbital
واقع در زیر کاسه چشم
inferior ovary
تخم دان پایین تر از کاسه
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
testudineous
مانند کاسه سنگ پشت
testudinate
مانند کاسه سنگ پشت
My patience has run out (is exhausted).
کاسه صبرم لبریز است
toady
کاسه لیس مداهنه کردن
inferior calyx
کاسه پایین تر از تخم دان
calipee
کاسه زیرین لاک پشت
there are wheels within wheels
زیرکاسه نیم کاسه است
incomplete flower
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
calipash
قسمت بالای کاسه لاک پشت
guards
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
More Catholic than the Pope .
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
memento mori
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
guarding
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
there is something in the wind
کاسهای زیر نیم کاسه است
guard
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
belljar
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shells
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
One good turn deserves another .
کاسه جایی رود که باز آید قدح
shelling
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
chevron seal
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
cross bones
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
leather back
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
calyx
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
To sponge on some one .
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com