Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
Other Matches
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
foliage
برگ درختان
silva
درختان جنگلی
shaw
ردیف درختان
vinedresser
باغبان درختان مو
evergreen trees
درختان همیشه سبز
bast
پوست لیفی درختان
roble
انواع درختان کاج
deforestation
قطع درختان جنگلی
canker
یکجورافت درختان میوه
pomona
الهه درختان میوه
whitewood
درختان چوب سفید
sylva
درختان جنگلی یک ناحیه
metasequoia
انواع درختان برگریزکاج
cankers
یکجورافت درختان میوه
plants
کاشتن
plant
کاشتن
inseminating
کاشتن
put in
<idiom>
کاشتن
embed
کاشتن
embeds
کاشتن
implantation
کاشتن
grow
کاشتن
insemination
کاشتن
grows
کاشتن
plantations
کاشتن
inseminate
کاشتن
inseminated
کاشتن
plantation
کاشتن
inseminates
کاشتن
The trees give a pleasant shade .
درختان سایه قشنگه می اندازد
acorns
میوهء تیرهء درختان بلوط
acorn
میوهء تیرهء درختان بلوط
topiary
مربوط بارایش وتزئین درختان
disseminate
تخم کاشتن
disseminates
تخم کاشتن
disseminated
تخم کاشتن
disseminating
تخم کاشتن
dibble
نشاء کاشتن
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
woodlot
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
pine barren
زمین شن زارکه درختان کاج وصنوبردران میرویند
egger
یکجورپروانه که نوزادش برگ درختان رازیان میرساند
paulownia
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
gutta percha
هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
wind shake
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
farm
کاشتن زراعت کردن در
implant
فرو کردن کاشتن
implanted
فرو کردن کاشتن
farmed
کاشتن زراعت کردن در
implanting
فرو کردن کاشتن
implants
فرو کردن کاشتن
seed
تخم ریختن کاشتن
farms
کاشتن زراعت کردن در
seeds
تخم ریختن کاشتن
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
to plant out
درفاصلههای معین کاشتن
husbands
شخم زدن کاشتن
husband
شخم زدن کاشتن
plant out
در فواصل معین کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
girdler
حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
undergrowth
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
To sow the seeds of discrord.
تخم نفاق ودشمنی کاشتن
tree
شجره النسب درخت کاشتن
dibber
بیل تخم کاری کاشتن
to sow wind and reap whirlwind
تخم بد کاشتن ومیوه بدترگرفتن
tills
زمین را کاشتن دخل پول
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
intertill
در بین ردیفهای محصول کاشتن
till
زمین را کاشتن دخل پول
to plant out
از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
overpot
در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
dan layers
شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
citriculture
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
defoliant
گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
lay
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
lays
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
youth
جوان
molls
زن جوان
moll
زن جوان
youths
جوان
lass
زن جوان
lasses
زن جوان
dell
زن جوان
dells
زن جوان
frying
جوان
fries
جوان
young persons
جوان
fry
جوان
beardless
جوان
young
جوان
callan
جوان
younger
جوان
callant
جوان
adolescent
جوان
adolescents
جوان
juvenescent
نو جوان
yoth
جوان
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
young smith
اسمیت جوان
trull
دختر جوان
gigolos
جوان جلف
yong lion
شیر جوان
nagged
اسب جوان
immature soil
خاک جوان
youngish
نسبتا جوان
swain
جوان روستایی
youthful
جوان باطراوت
gigolo
جوان جلف
young and old
پیر و جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
young population
جمعیت جوان
punk
جوان ولگرد
punks
جوان ولگرد
nag
اسب جوان
to die young
جوان مردن
juvenescent
جوان شونده
rejuvenation
جوان سازی
snot
جوان گستاخ
lionet
شیر جوان
puss
دخترک زن جوان
peachick
جوان خودفروش
beau
جوان شیک
juvenescent
تازه جوان
playboys
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
insenescible
همیشه جوان
playboy
جوان دخترباز
boyo
پسربچه جوان
playboy
جوان عیاش
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
rejuvenates
دوباره جوان کردن
sowed
ماده خوک جوان
sow
ماده خوک جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
hooligans
جوان اوباش صفت
sows
ماده خوک جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
juvenescence
حالت جوان شدن
filly
دختر شوخ و جوان
rejuveoize
دوباره جوان شدن
fillies
دختر شوخ و جوان
rejuveoize
دوباره جوان کردن
young turk
افسر جوان افراطی
agerasia
پیر جوان نما
youth
شباب شخص جوان
youths
شباب شخص جوان
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com