English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
mind reader کاشف افکار دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
Other Matches
mind reading کشف افکار دیگران
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
discoverers کاشف
discoverer کاشف
indication کاشف
apocalyptist کاشف مجهولات
search coil پیچک کاشف
spotter کاشف جنایات
indication of satisfaction کاشف از رضای .....
exploring coil پیچک کاشف
spelunker کاشف غار
pathfinder پیشرو کاشف
pathfinders پیشرو کاشف
columbus کلمبوس کاشف امریکا
troubleshooters کاشف عیب ونقص ورفع کننده ان
troubleshooter کاشف عیب ونقص ورفع کننده ان
sonar دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
breast افکار
breasts افکار
musing غرق در افکار
daydreams افکار پوچ
daydreaming افکار پوچ
daydreamed افکار پوچ
daydream افکار پوچ
train of thought رشته افکار
ideas if reference افکار عطفی
conception زاییده افکار
concept زاییده افکار
idea زاییده افکار
internal conception زاییده افکار
good deeds افکار نیکو
thought افکار خیال
thoughts افکار خیال
brainchild زاییده افکار
public opinion افکار عمومی
wishful thinking افکار واهی و پوچ
strong minded دارای افکار مردانه
To have enlightened ideas. To be an intellectual. افکار روشنی داشتن
In deference to public opinion. به احترام افکار عمومی
vox populi اراء یا افکار مردم
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
cardinal sin عملمغایر با افکار عمومی
parochialism محدودیت در افکار وعقایدمحلی
ideologies مبحث افکار وارزوهای باطنی
eggheads روشنفکر دارای افکار بلند
egghead روشنفکر دارای افکار بلند
to think aloud افکار خود را [بلند] گفتن
to think out loud افکار خود را [بلند] گفتن
ideology مبحث افکار وارزوهای باطنی
self revelation افشاء افکار واحساسات شخصی
bemuse غرق افکار شاعرانه کردن
idealogy مبحث افکار وارزوهای باطنی
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
cause cTlFbre موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
representationalist معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
I don't know what to make of him. من افکار او [مرد] را درک نمی کنم.
A dialogue . گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
ideologist ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
rest دیگران
rests دیگران
Pope, Arthur Upham آرتور پوپ [که در ایران به پروفسور پوپ معروف می باشد یک کاشف و منتقد آمریکایی استکه در زمینه های مختلف هنر ایران سال ها تحقیق نموده.]
regard for others واهمه از دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
regard for others رعایت دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
aside جدااز دیگران
asides جدااز دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
et al مخفف و دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
spoilsman محل عیش دیگران
spoiler محل عیش دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
dummies الت دست دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
individualizes از دیگران جدا کردن
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualised از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
individualising از دیگران جدا کردن
individualize از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
individualizing از دیگران جدا کردن
breaches تجاوز به حقوق دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
dummy الت دست دیگران
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
self absorption غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com